27 February 2003

من واقعا کم کار شدم...البته تو نوشتن... علت اصلي اش هم مشغله بيش از اندازه اين روزهامه...

دلم واسه وقت اضافي حسابي تنگ شده..الان هم از تو اديتور لامپ دارم فارسي مي تايپم.. والا لب تاپ و چه به فونت فارسي ديدن..

واقعا احساس دلتنگي مي کنم واسه نوشتن... ختي توي دفتر خاطرات شخصي ام....

روزگار تلخيست... کاريش نميشه کرد..

به زودي بگذرد.

دلم براي پدر تنگ شده... جاي او بسيار خاليست.. اي کاش قدر همديگر رو بيشتر بدونيم...

24 February 2003


Photo by: Montaghed.


> : بسه ديگه !‌ چقدر مي خواد خوش بگذره !!

> : به تو چه !‌ فضول حسود !!




Photo by: Montaghed.



21 February 2003

خسته شدم از یه نواختی !
فردا رفیقان رو جمع می کنم بزنیم تو سر و کله هم . یاد قدیما خوش بگزرونیم.
قر هم صد البته از برنامه حذف نمیشه...

آخر هفته به شما هم خوش بگذره.


20 February 2003


بگو ماشالا
ولی ای کاش پیشم بودن..همشون...






Photo by: Montaghed.









«جهان براي آنان که مي انديشند کمدي است و براي آنان که احساس مي کنند تراژدي.»
ـ هوراس والپول، .
از اینجا

17 February 2003





تقدیم به دوست عزیزم......تک دونه ای تو بهترین هام.. شیلی عزیزم.. که این روزها با هم فاصله ای بس تلخ گرفته ایم.....

از تمامی خوبی هایت.. جز یک سپاس مرا سخنی بیش نیست.
امیدوارم این مدت که قراره دور از هم مروری بر دلیل دوستیمون با هم بکنیم.. بتونم دور بودن از گرمای حرف های امید بخش تو رو تحمل کنم.

بی اغراق بگویم عزیزم

تو تنها و تنها و تنها یار من در تمامی این روزهای پر از فراز و نشیب مهاجرتم بودی
تو تنها شانه ای بودی که در نهایت بی امیدی سر بر آن گذاشتم و های های از بی انصافی دنیا گریستم
تو تنها هم پایه دونده من بودی... بر روی برگ های پاییزی..بر روی سفید سفید برف های زمستانی..در کنار دریاچه آبی آرزوهایمان..در کنار آفتاب سوزناک تابستان کسل کننده مان
تو تنها صدای زنگی بودی که شبها به هنگام غم گساری هایت به قلب من متصل بود...و تا آرامشت را نمی شنیدم خواب بر چشمانم نمی آمد
تو به یاد داری سفر هایمان با هم را
تو به یاد داری خنده های یمان برای تک بودنمان
تو به یاد داری پناه گاه بودنت آن شب که از حرارت عشق هم صدا فریاد می زدیم..

تو رو بی چون و چرا تا ابد دوست نگاه می دارم.
از برای من خود دانی ها مفهمومی همچو هیچ دارد
......................................

بگذار صباحی بی اندیشیم

اما من همان شب نیز جوابم را به تو گفتم..

در دوستی ما...علتی نیست...زیرا آن گاه جاودانه نیست


اما من و تو..



دوستیم
تا ابد
تا مرگ


16 February 2003

الان که دارم می نویسم تمام سرور های بلاگر پایینه و هیچ کدوم سایت ها با انتهای بلگ سپات کار نمی کنه.

قرار بود 14 ام روز قلب ها بگم نظر من چیه >: )) ولی نشد دیگه.




با فرارسيدن روز والنتاين، عشق در هوا موج می زند، اما عشاق هنگام گرفتن بوسه به کدام سو متمايل می شوند؟
تعداد کسانی که موقع بوسه به راست متمايل می شوند دو برابر کسانی است که به چپ خم می شوند.

بی بی سی


کلا امسال حال نکردم با این روز... هیچ کسی رو هم ندیدم دور و بری ام براش روز خاصی بوده باشه. البته بهمون گل دادن زنگاشون هم زدن و میل و کارت و خرت و پرت و کادوشون هم سر جاشون بود.. ولی خودم امسال اعتصاب داشتم. واسه هیچ کی هیچ چی نه گفتم نه خریدم نه دادم.
در کل هم میگم... به کسی این چیزا رو بگید و بدید که فکر می کنید ارزشش رو داره.


بعد دیروز که روز اعتصاب و تظاهرات جهانی بر علیه امریکا و بوش بود...همه دنیا رو که دیدید چطور اعتراضشون رو نشون دادند. تو خود سوئد ما اصلا باورم نمی شد اینهمه آدم بیاد..این سوئدی ها که همیشه سیاست دست مال پاک کن امریکا رو دارند..چطور اینقدر باحال شعار میدادند.. دستشون درد نکنه.





خلاصه مهم اینه که مردم حرفشون رو زده باشند.. نه اینکه ساکت بنشینند یک جا ..اون امریکا هر کاری بخواد می کنه و اهمیتی هم به اعتراضات همه دنبا هم نداره.


البته به نظر من .. اگر یک امریکایی باشم.. این بوش می بایست بهترین رئیس کشورم محسوب بشه.. چرا که اون در حال برنامه ریزی برای اقتصاد درب و داغون مملکتم هست... اون براش غم و غصه فلسطین و اسرائیل اهمیت نداره بلکه ارزش پول کشورمه که مهمه واسش..
بگذریم..اینا همش شرطش اینه که من امریکایی باشم..البته دلیل هم نمی شه کسی که امریکایسیت ضد حق و حقوق انسان ها باشه.. مثل اون 1 میلیون امریکایی که تو نیویورک دیروز اعتراض و تظاهرات کردند.


راستی یک سوال...

مملکت به قول آقاییون : " اسلامی ما.".که ادعای اسلامی و عدالتش داره کون خر رو پاره می کنه.. شهری بود.. جمعیتی بود.. مردمی توش بود که هم صدا با همه مردم دیگه تو دنیا به این تظاهرات رفته باشه ؟؟؟ !!!

از خودم بپرسید جوابش رو بهتون میدم..

12 February 2003

Icon´s Story

راستش نه وقت هست نه حوصله.

فقط یه جمله


حال و حول ملت


10 February 2003

به نظر شما باید روز والنتاین به همه هدیه داد ؟؟
اون هدیه میتونه هر چی باشه..
اون همه میتونه طرف مورد نظرتون باشه...

به نظر من...

روز 14 ام بیاید تا بگم نظرمو........

08 February 2003

گریه دارم
دیگر چرا..
آخر دیگر چرا



وقتی حتی تو کار خودت هم شک میکنی

دیگه چه فکری واسه تامل روش باقی می مونه

خیلی بده آدم شک کنه

بد تر از یک استفراغ

06 February 2003



مبارک باشه جانا
متولد شدنت
بزرگ شدنت
دوست شدنت




05 February 2003

یه چند وقتیه می خوام لینک بدم..

اول از همه به مانی
از
OFILM

که هم سایت و هم بلاگی داره و دوست داره تو کار سینمایی و هنری فعال باشه.

به تازگی یه نظرخواهی درست کرده بود برای رای دادن به هنرپیشه های ایرانی
میتونید برید اینجا و رای خودتون رو به بازیگران بدید

پ/ن/
انگار این مانی خیلی عاشق شادمهر
شده !! دم به دم چپ و راست میشینه مینویسه شادمهر آب خورد..دوغ خورد..ماست خیار دادن بهش خورد.
هواش رو داره !!
من خودم از این آهنگ آخر شادمهر خوشم اومد. ویدئوش رو نمیدونم دیدید یا نه..یه دختر خوش تیپه هم وایساده هی عشوه میاد !! حالا بالا حالا پایین..هر چی هست قرش ایرانی و 6 .4 ای نیست. پس اوکی هست.
کلیک کلیک

زود بجنب بیا که هزار تا گرفتاری دیگه داریم


چرندیات دات کام

دیگه والا این آقا پیام گل معروف حضور همه هست..من میرم تو سایتش و میخونم مطالبش رو از هرهر خنده قش میکنم. واقعا این پسر هنرمنده.. لنگه نداره..خلاصه دمش گرم
آخرین مطلبش هم به شدت انقلابیه اگه دلتون تنگ شده واسه اون بیست و اندی سال پیش برید سر بزنید و بخندید.



احسان آلترنتیو
رو میشناسی که
میشه یکی به من توضیح بده ایشون چی میگه؟؟من که هیچ وقت دستگیرم نشد !! لابد خیلی باهوشم دیگه ! چه کنم استعداد خدا ندادیه !!
جدی خسته نمیشه از این حرفایی که معلوم نست به چه حدفی زده میشه !! اگه میخوای چیزی بنویسی که کسی نفهمه خوب برو تو دفتر خاطرات شخصیت بنویس ! چرا کاغذ اینترنت رو حروم میکنی مامان جون....از دست بچه های حرف نشنو. : )))


از بچه مظلوم ها هم قرار باشه حرفی بیاد نوبت نیما کوچولو میرسه. این پسر خیلی گله. همه البته بلبل و سنبلند. این مدت که شناختمش می بینم که با چه شور و اشتیاقی دنبال علایقش هست..حرفه ای شدن در رشته و بازاریی که امکان ورودش به اون از ابتدا سخت بوده. به هر حال من که خیلی دوستش دارم اگه فقط یه خورده کمتر از خودش تعریف کنه ! میدونی چی میگم که نیما جون. اینقدر هم با این پندار ور نرو میزنی آخر همه چی رو میریزی به هم ها.
برید سایت قشنگش نیما نیا رو ببینید..خیلی تر و تمیز و ساده و شیک است.
وایی مردم چقدر ازت تعریف کردما ! یادت باشه حقوق آخر ماهم رو دوبل واریز کنی.



تو این همه مدت تو خط سایت های ایرانی بودم و تا به حال ندیدم کسی در جایی حرفی از سایت زم بیاره ؟؟ چرا ؟؟ اصلا کسی میشناستش ..؟؟!! من که وقتی کشفش کردم کلی باهاش حال کردم ..حالا برید ببینید به من هم بگید آیا سایت معروفی هست یا نه.
زم دات تی وی



تن تن در ایران
دیگه توضیح بیشتر لازم نداره که !


یه سایت مهشر برای هموطن های ایرانی سوئد نشینم واسه اونایی که عشق درست کردن درینک های باحال رو دارن..همون بارتندری خودمون ولی در خانه. حیف که انگلیش نمیشه.
cocktailguiden


و آخری سایت رو هم به سفارش عمو حمید عزیزم که غایبه و جاش حسابی خالیه میزنم.
سایت موزیک روز ..که جالبه.
راستی حمید باریکلا به ارادت. بشین سر درست که بلاگ بازی واست نون و آب نمیشه.منتظر قبولیت تو کنکور هستیم
فقط این آهنگ رو خاموش کن !! مگه با آهنگ میشه درس خوند عمو جان..> رو بلاگش کلیک کنید تا بشنوید.


من برم که کلی کار دارم
فدام.

04 February 2003

تا به این روز که زنده ام..اینقدر عصبانی نشده بودم.. عصبانیتی که حتی واکنشی نشون ندم. البته اگر اون لحظه فیلم برداری شده بود..فکر میکنم غول و قهرمان دکونشون رو جمع میکردند مینداختند رو کولشون و الفرار..چون وقتی اون شدت عصبانیت در من بود..می تونستم دیوار رو هم له کنم.
راستش حتی اون موقع هم کاری نکردم..با دو دست سرم رو محکم گرفتم برای اینکه مشتم توی آینه نخوره و بشکندش.

احساس میکنم با وجود این همه احساس منفی خوب تونستم خودم رو کنترل کنم
ولی چه فایده..
یه روز کاملا بد رو فرداش یعنی دیشب چون الان ساعت 2 نصف شبه پشت سر گذاشتم.. هیچ حال و دماغ کلاس اینا رو نداشتم..صبح هم چنان خودم رو سترسی کردم برای رسیدن به کارام...که داشتم بالا می اوردم
خلاصه رید تو روزمون رفت
تمام روز تلاش میکردم که آروم باشم..ولی مشکل اینجا بود که ظاهری آروم..ولی درونم انگار آتیشی بود که متاثرم میکرد به شدت..
بگذریم.فعلا که شب گذشت و روز دیگه داره فرا میرسه.
باز هم کار و درس و سترس و دویدن و دعوا کردن و ..


ولی نه
صبر کن
فقط چند روز دیگه به دوباره خندیدنم مونده..
در انتظار یه...

کاش زود تر 5 شنبه برسه

هورااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

02 February 2003

az dast in archive manaaa

01 February 2003


توی راه عاشقی فرصت تردیدی نیست
میدونی تو قلب من نقطه تزویری نیست
گریه شبونه رو جز تو که تسکینی نیست
مثل این شکسته دل هیچ دل غمگینی نیست





نمی دونم چرا بعضی شبا اینقدر رومانتیک میشم..هرهر. امشب اصلا حوصله جدی بودن ندارم. رفته بودم سیتما فیلم 8 مایل. این پسر حرف نداره. لامصب چه چشای تیلیه ای داره. بازیش فوق سوپر..ولی خود فیلم چنگی به دل نمیزنه. معمولیه..خلاصه به پولش نمی ارزید..راستی میدونید ما به پول ایران یه بلیت چقدر میدیم ؟؟ از 8100 تومان به بالا..خنده داره نه ؟؟ ولی به پول سوئدی میشه 90 کرون به بالا. که همچین هم کم نیست.

بگذریم.

از روزگار دلم گرفته
از این تکرار دلم گرفته
دلم میخواد گریه کنم
بارون ببار دلم گرفته

دلم میخواد گریه کنم
گریه کنم گریه کنم


بهانه گریه می خوام
بهانه فریاد زدن
بیا تو باش ای مهربان
بهانه گریه من

دلم میخواد گریه کنم
گریه کنم گریه کنم

چمیدونم شبه زده به سرم..راستش دلم اصلا هم نگرفته..یه جوراییه
یه آتیشیه که هی روش آب میریزم. یه صدایی از عمق چاه میاد میگه چرا ساکتی.. میگه درد سکوت درمون نمیشه.. میگم از روزگار و این تکرار..زده ام. اینکه اعتراضی به گوش نمی رسه.به این همه آرامش معترضم..از آرامش متنفرم. آسون نشو.. اما وویرون هم نشو ای دربه در ...منو بگیر از همهمه..
میگم من باید یه موزیسین بشم..
من نقاشم
من شاعرم
من می نویسم
عکاسی ام روحم رو به پروز در میاره
اون سالهای کوچیکیم وقتی کتاب غرش طوفان الکساند دوما رو در باره انقلاب فرانسه می خوندم دلم میخواست آینده فیلم ساز بشم..کارگردان تا بتونم اون نوشته های محشر دوما رو به تصویر بکشم
تو همه ذهنم فضانوردی و پرتاب شدن به یه کره دیگه رویا بوده..
گریه نکی
گریه نکن
خاتون غم
گریز من
برای این در بدر بی سرزمین گریه نکن

ما خونه نداریم..هیچ حالیتون میشه شما ها ؟؟ نه نه
شما هرگز نمی فهمید بی خونگی یعنی چه
شما همه میخوایید در رید
همه می خوایید برید
نمی دونید به چه قیمتی
اگر من فقط بنویسم...اگر کسی فقط جرات بیان واقعیت های رو که بر سر یک مهاجر میاد رو به زبون بیاره..
و همه می خواند....
راستی چه آسونه یه کانال تلویزیون بزنی و هر روز بری پشت دوربین بگی مرگ بر آخوند مرگ بر جمهوری اسلامی بیاید متحد شیم

غریبه آی غریبه آی غریبه
من از عشق من از درد
تو با من آشنا شو
من از شعر من از شب
تو با من هم صدا شو
بگذریم.. دردی نسیت اینها وقعیات است

من خیلی چیز ها رو قبول ندارم..حتی این همه صدای اعتراض رو...همه اش پوچ و تو خالیست. این همه تظاهر به متمدن بودم..همه اش صدا و طبل تو خالی.هنگام عمل می ترکد..
این درد غربت نیست صدای مرا بلند کرده..اینها آرامشم در دنیا نست فریاد را بهانه کرده
خورشید خانوم چارقد مشکی نمی خواست
مثل شما با این سر و شکل و لباس.
کپه نور ما سبک تر از هواست
خورشید خانو رها تر از من و شماست..
خورشید خانوم رها تر از من و شماست

نمیدونم.. سخن ما همه یکسیت انگار ولی در نهایت سازهامون کوک نیست.. میدمنی 70000 تا ایرانی فقط تو سوئد زندگی میکنه ؟؟ ما ...
آره ما خونه نداریم..هرچقدر هم که پول داشته باشیم..درس خونده باشیم..هر چند بار هم رئییس شده باشیم..ما ها خونه نداریم..
حتی لذت بردن از این غرب.بعد از مدتی میشه یه عادت. یه عادت و یه ساختن..

نمیدونم
در عاقبت یه روز همه پرواز میکشیم...رو کاغذ های بی صدا ساز میکشیم.

بگذریم
بگذریم
فقط یادتون باشه قدر بدونید
قدر این روزها رو..

فهمیدن همچو ما سهل نیست..


گفتم تو چرا دور تر از خواب و سرابی... خواب و سرابی
گفتی که منم با تو ولیکن تو نقابی... اما تو نقابی
فریاد کشیدم تو کجایی... تو کجایی
گفتی که تنم کن تو مرا ...تا که بیابی
چون همسفر عشق شدی مرد سفر باش
هم منتظر حادثه هم فکر خطر باش هم فکر خطر باش