06 August 2006

* وقتی زمان سبز مایل به آفتاب شد

صبح با زینگ دینگ ساعت باز زودتر از موئد از خواب بیدار شدم، دیدم فایده نداره چرخ زدن و غلت الکی توی تخت، به خصوص که صبح عمو هم که مسافرتش مثل برق و باد گذشت بار سفر بسته بود و برمیگشت ایران. برای خداحافظی پاشدم بلکه باز هم بگم کمی بیشتر مراقب سلامتی اش باشه و حرف های دیگه که قبل سعی کرده بودم با خنده بگم. اما حتی وقتی باهاش تنها هم نشستیم سر میز صبحانه ، زبونم نچرخید و فقط موقع خدانگه دار آروم با صدای گرفته گفتم خیلی کار خوبی کردی اومدی، با اومدنت نه تنها خودت سرحال شدی ، همه اینجایی ها رو هم دوباره سرزنده کردی. گفت بابات رو هواش رو داشته باش، همه دوستش دارند خودش سخت میگیره، تو هم بیشتر باهاش حرف بزن. بیشتر با هم وقت بگذرونید.

خواستم وقتی سوار ماشین شد بگم دلمون تنگ میشه، زود برگرد، نمی دونستم چطوری بگم نری مثل عمو منصور دیگه از دنیا پر بکشی، نری مریضی هات اوت بکنه. کسی الان جای غم از دست دادن عزیز دیگه ای رو نداره.

دلم سخت گرفت. اومدم بالا نشستم الکی ام تی وی نگاه کردم سر آهنگ بغضم ترکید و از همه دلتنگی ها و بی انصافی ها های های گریه کردم. حیف... خیلی حیف.. جای خالی اش حسابی معلوم بود. کاش هنوز زنده بود فقط ای کاش

کل امروز به پرت کردن هواسم گذشت. حوصله بیرون رفتن هم نداشتم. توی خونه هم دیوانه میشم. طاقت یک ساعت تنها بودن توی خونه رو ندارم. وقتی رفتم توی بالکن برای خودم تک تنها نشستم، تازه احساس کردم مدت های مدیدی هست خلوتی با خودم نکردم. حتی با وجود لحظات زیادی که به فکر کردن می گذره ، نشسته ام چند ساعتی خلوت خصوصی با اعماق دلم بکنم. سعی کردم، ولی نشده.. دیگه نمی تونم با خودم خلوت کنم. دیگه نمی تونم برم روی صندلی چوبی مخصوص خودم نزدیک خونه توی جنگل بشینم و راحت فکر کنم و روحم رو آزاد کنم. نمی دونم اشکال از غصه نخوردنه و یا ترس از پی بردن به تنهایی

آره ... تنهایی دردیه که ندارم، اما جای زخمش که زد دلم رو پریشون کرد قدیما، هنوز روی پوسته روح ام و توی رگ های جون ام هک شده و از خاطرم نمیره. شاید واسه اینه که از تنهایی بیزارم، چون میشه ازش زنده بیرون اومد اما باهاش نمیشه زندگی کرد و زندگی رو ساخت.

تنهایی انسان ها رو داغون می کنه، عجیب غریب میشند، حرف از دنیای پوج و بی معنا میزنند. من فعلا دوست دارم با معنا زندگی کنم و نه چیز دیگری

اما از پسش بر میام، خیالت تخت باشه دوست من

0 comments:

Post a Comment