27 August 2006

* همراه با باد


زنی بیدار
دل کنده از نوازش
در کنار مردی خفته
.
.
.

ریواس وشبدر کوهی
گفت و گو می کنند،با هم
و گرامی میدارند
تابش ملایم آفتاب پاییزی را
.
.
.

یک قطره باران
می غلتد از برک شمشاد
می افتد بر آبی گل آلود
.
.
.
صد درخت تناور
شکست، در باد
از نهالی کوچک
تنها دو برگ
بر باد رفت
.
.
.

با باد بعدی
نوبت کدام برگ است
که فرو افتد؟
.
.
.
زنی آبستن
می گرید بی صدا
در بستر مردی خفته
.
.
.

باد
در کهنه را
باز می کند
و می بندد
با صدا
ده بار
.
.
.

مردی خسته در راه
تنها
یک فرسنگ
تا مقصد




(عباس کیارستمی)

0 comments:

Post a Comment