15 November 2004

آن روز که شکستم ::

واقعا کسی هست که باور کنه دل تکه شده روزی از نو به هم می چسبه ؟
دلی که مثل برگ نم داشته و گونه های بارانی با اشک همیشه غم داشته

نه... آن روز نخواهد رسید
از میان تلی از نامه ها ، شعری دلم را با آه هم آواز کرد...
روزهایمان چه سریع میگذرد وقتی که شادمانی زنده است
و چه کند... آن شب های غم آلود

چه سوالی از من پرسید
غم چیست... دل شکسته کدام است...
با گریه در چشمانم گفتم : شکسته روح من است و غم... خشکی طراوت خنده هایم و آتش به باکرگی عشق من
...
نشکن دلی که با تو / صادق و مهربونهاگه صدا نداره / نگو که بی زبونهدیگه نیا سراغم / بگذار فراموش کنمشعله خاطرات رو / تو سینه خاموش کنمچه پر غرور گذشتی/ از روی پیکر منبرو دیگه شکسته / تمام باور من "
:((

0 comments:

Post a Comment