15 June 2007

به من شاخ نزن که شاخت می زنم .:.


امروز روز اولی بود که قرار بود تنها توی صندوق بایستم، ولی یک دختر ناز و مهربون همه روز کنارم بود و بهم کلی کمک کرد و بهم یاد داد. در حقیقت تمام طول این هفته قرار بود بیام و آموزش صندوق و مسائل جانبی اش رو ببینم که به علت مریضی شریف تنها کاری که تونستم بکنم از تخت خواب به تخت خواب رفتن بوده ! حالا امروز بایست تنها کار می کردم

دور روز توی هفته دو ساعت آخر شب اومده بودم که زمان بستن و شمردن باشم که یاد بگیرم روتین ها رو که خیلی سخت و مهم هستند ! بازی با پول هم که هیچ وقت شوخی نیست

ولی امروز برای اولین بار با یک مشتری دعوام شد. اول اومد و خواست برای یک جوهر رنگی پول پرداخت کنه که قیمت واردی در کامپیوتر بیشتر از قمیتی بود که اون دیده بود، بعد فرستادمش که بره و از یک فروشنده کمک بگیره، وقتی برگشت عصبانی بود و از دور شروع کرد داد زدن که تو خودت بایست بری و قیمت رو نگاه کنی
گفتم من که اینجا تنها ایستادم، همکارم که توی زمین هست مسئول کمک کردن به توئه، ولی شروع کرد باز با صدای بلند تر داد زدن و تند تند بی ادبی کردن، من هم عصبانی شدم و با صدای کلفت تر ! گفتم تو حق نداری نه داد بزنی و نه با من اینطور حرف بزنی
اون هم باز داد زد و گفت یالا حساب کن! گفتم من برات حساب نمی کنم اول درست با من صحبت کن تا کارت رو انجام بدم
باز هم فحش داد و بعد هم زد روی میز و جنس اش رو پرتاب کرد و رفت !
همچین جا خوردم ، رئیس ام توی اتاقی که نزدیک صندوق هست نشسته بود و می دونستم که همه چیز رو می شنوه، سریع اومد بیرون و بهم گفت که همه چیز رو شنید و من کاملا بهش درست گفتم و کار درستی کردم و اون ادم عوضی بود
ولی عجیب برای من واکنش خودم بود، اینکه من بهش اعتراض کرده بودم که خیلی معمولی هست، من توی روزمره خیلی قلدر تر از توی سر کار هستم، اونجا خیلی بیشتر می خندم و شوخی می کنم و موادب صحبت می کنم که هرگز مشتری از من ناراضی نباشه، ولی عجیب قضیه اینکه که وقتی رئیسم داشت خیال من رو راحت می کرد ، من اشکم در امد و گریه ام گرفت ! اصلا انتظار اش رو نداشتم و جلو خودم رو هم نتونستم بگیرم
البته های های که نشستم گریه کنم فقط چشمم پر اشک شد ! و اینجا بود که فهمید ام اینجانب حسابی ضعیف شدم توی این هفته ! هنوز اثرات باکتری ها و آنفلانزا و قرص ها توی بدن ام هست و از نظر احساسی خیلی نازک دل هستم :))

خیلی باحال بود ! نهال و گریه واسه اینکه خودش عصبانی شده و داد زده

:))
niceeeeeeee

0 comments:

Post a Comment