24 November 2002

واسه دل دلتنگ ما مهاجر ها...


میگم مسافرم دلیجان عشقم و ساختم
میگی تنها نرو دل و به دلواپسی باختم
میگی همسفرم از جنس پاک عشق و نورن
امید و آرزوهای من سنگ صبورن

دلیجان سفرت خوش
برو روز و شبت خوش
تپش های دلم پشت و پناهت
برو عاقبتت خوش

نگو تنها تنها تنها که نیستم
دلم.. روحم.. امید وآرزوهام همه هستند

همان احساس های شکننده
که در دست زمانه نشکستند

تو رو قسم میدم منو دعا کن
واسه رسیدنم خدا خدا کن
میرم دریا کنارمو ببینم
واست یه موج از دریا میچینم
میارم روح تشنه تو را سیراب ببینم

می خوام برم...
نمی خوام وطن رو در خواب ببینم

0 comments:

Post a Comment