07 September 2002

وای سلام ملوم!
چه عجب من که بالاخره سر و کلم پیدا شد!! انگار این از شهر زندگی بیرون رفتن آفات می اره و آدم دیگه بر نمی گرده! هفته پیش این موقع تازه سوار کشتی بودیم تو راه برگشت.
چقدر بهمون خوش گذشت این چند روز.اون جایی که رفته بودیم اسمش گوتلند بود.قشنگ رو سایتش کلیک کنه هر کی می خواد تا صفا کنه. تلافی تابستون گرم ستکهلم رو اونجا در آوردیم. تو راه تو کشتی هم کلی رفیق های جدید پیدا کردیم. یک گروه دانشجو از همه اروپا که اومده بودند 3 هفته تو سوئد خوش بگزرونند.و حالا سفر گوتلندشون با ما یه زمان بود.این چند روز ما جز این که صفا کردیم به اندازه همه عمرمون پیاده روی کردیم هی رفتیم و رفتیم و رفتیم و رفتیم و...تا بالاخره هم ما همه شهر رو شناختیم هم تمام شهر ما رو!! دیگه اونقدر دوچرخه سواری و پدال زنی کردیم که دیگه آخر شب راه رفتن معمولی یادمون رفته بود. دوچرخه سواری یکی از سنت های این شهر است. راستی اسم شهر اصلی گوتلند ویسبی است.کلا هم خود جزیره گوتلند کوچیک است و هم خود وسیبی که معروف ترین شهرش است. ما هم اونجا روزها بیرون گردی و شنا و ساحل و دریا داشتیم شبا هم شبگردی و رقص و آواز. اونجا هم با چند تا بچه محلی های معروف دوست شدیم که دیگه تا آخرین روز چهار گوش در خدمت ما بودند. عکسام رو که ظاهر کنم حتما میزارم رو صفحه.
انقدر این دریا و محیط سبز رو دوست دارم و خیلی به یاد آب و همای شمال ایران می انداخت منو. ولی از همه مهمترش اون آرامش روحی بود که ما هر سه قدم به قدم می گرفتیم حتی نفس کشیدن هم آرامش می داد به آدم. فرق زیاذی هم بود بین برخورد آدم هاش با این آدم آهنی های شهر های بزرگ.خیلی مهربون و خون گرم بودند. هر چند هنوز من از نوع خون ستکهلمی هاش و سوئد زندگی کناش چیزی نگفنم. ولی اونجا کسی با دیگری غریبه نبود همه دوست بودند و یکی.
خلاصه من . خواهرم و شیلی دوستم تا تونستیم خوش گذروندیم و از بس آهنگ مهوش پریوش عزیز و چه خوشگل شدی امشب رو خوندیم که آخر همون دوستهای گروه توریست رو هم به خوندن فارسی اونم مهوش پریوش آفتاب همتاب وادار کردیم وای که الان بهش فکر می کنم از خنده روده بر میشم فکر کن ایتالیایی و اسپانیایی هلندی لهستانی و روسی.و.... بیان با تو بخونن مهوووووش پریوووووش آفتتتتتتاب همتتتتاب.
هر چی بگم کم گفتم. همش یه چی تکمیل کننده همش است:
WE ARE THE BEST.

0 comments:

Post a Comment