30 January 2008

.:. Let everyone know what kind of flower you are!


I am a
Daisy


What Flower
Are You?




You Are a Daisy
"You are just a sweet person. When a friend needs a shoulder to cry on, you are happy to offer yours with a box of tissues as well. Once in awhile, you wish you could be a little more dramatic but then sensibility sets back in and you know that you are perfect the way you are."

14 January 2008

Om Du Lämnade Mig Nu .:.

Om du lämnade mig nu
Lars Winnerbäck
album :Daugava 2007






زن :میتوانستم نیمه شب از خواب بیدار شوم و به یک راهپیمایی طولانی بروم
میشد که نگاهم را به چشم های دیگری در یک شهر غریب بدوزم
چندان عجله ای برای آشنا شدن با مرد دیگری نمیداشتم
من خیلی با خودم کار دارم ، درست مثل تو
در خلعی که پشت سرت بجا میگذاشتی ، تنفس میکردم
اگر مرا هم اکنون ترک میکردی

مرد : میتوانستم در قطاری به سمت پاریس بنشینم و استکهلم را رها کنم
میتوانستم آن وقتی را که همیشه میگفتم برای خودم لازم دارم بگیرم و از آن استفاده کنم
میشد که خیالبافانه هزاران مایل در اروپا در کنار غریبه ای که مثل تو قابل اعتماد باشد سفر کنم
میتوانستم لبهای خود را با لبهای شخص دیگری امتحان کنم ،
اگر تو هم اکنون مرا ترک میکردی

زن : میتوانستم بدون نگاهت که تعادل را از من سلب میکند زندگی کنم
میشد که برای لحظاتی که بالاخره بعد از مدتی با هم به توافق میرسیدیم و آشتی میکردیم ، دلتنگ شوم
شاید به دنبال از سر گرفتن تماس های قدیمی بر می آمدم ، تماسهایی که مدتی است قطع کرده ام
احتمالا تو هم یکی را خواهی داشت که در نبود من به او زنگ بزنی

مرد : میتوانستم دنبال یک نفر جوانتر بگردم ،
احتمالا خیلی تنها خواهم بود اگر کسی شبها مرا گرم نکند
ولی هرگز تحمل اینکه کسی من را بفهمد نخواهم داشت
کسی مرا مثل تو نمیشناسد
در تنهایی خود غرق میشدم ، اگر مرا هم اکنون ترک میکردی




زحمت ترجمه این ترانه بسیار زیبا رو مهشید عزیز از زنانه ها کشیده. من هم وقتی شنیدم خیلی دوستش داشتم و اینجا ترجمه فارسی رو کپی می کنم. این آهنگ رو تقدیم می کنم به

کسی که قلبم رو روزها می خندونه و شب ها گرم نگه می داره
کسی که تنهایی ها رو دوست نداره و من رو از تنهایی ها رها کرده
کسی که می دونه میون دنیای عشق من و دنیای قلب اون... فاصله زیادی نیست.. تنها یک پرواز به آسمان

09 January 2008

New post in New Year .:.


نوبتی هم که باشه نوبت آغاز این دفتر دیجیتالیه قبل اینکه پشت خاطره نویسی آب بخوره
راستش خودم از بس حدود یک ماه میشه به میزان بیش از تصور بخور بخور کردم در معنای لغت ! و همچنین حسابی خوش گذروندم و جشن رفتم و کادو دادم و گرفتم و غذاهای خوشمزه خوردم که نمیدونم چرا خرس قطبی نشدم :)) البته علت اش رو ستکهلم نشینان گرامی میدونند اونهم هوای بالای صفر درجه در ماه ژانویه و نباریدن یک برف آبکی می باشد

کوتاه بنویسم که واقعا بهم خوش گذشت توی سال 2007 و بخصوص اینکه تونستم سال جدید رو هم به نوع رویاییش شروع کنم. حالا تعریف می کنم

یک روز توی ماه نوامبر بود که توی یکی از راهروهای سرد دانشگاه با همگروهی هام نشسته بودیم و سر پروژه ای می خندیدیم و توی سر و کله همدیگه می زدیم. من یکدفعه مثل پرنده پرواز کردم به دو ماه جلوتر و پیش خودم فکر کردم امسال که تولد 25 سالگی ام میشه، به چه نحوی و با چه آدم هایی تولدم رو جشن بگیرم. توی ذهنم که به دنبال ایده ای انجام نشده می گشتم، جرقه رویای چندین سال قبلم چشمام رو پر از برق کرد

و امسال از تاریخ 3 تا 7 ژانویه همراه با بهترین و نزدیک ترین آدم های این روزهای زندگیم تولدم رو توی شهر رویایی پاریس به بهترین شکل جشن گرفتم
هرچقدر تعریف کنم کمه. راستش وقتی برای اولین بار از تک تک کسانی که تونستند همراهم بیاند پرسیدم به نظرتون من دلم میخواد برای جشن تولدم چی کار کنم، تقریبا همشون بدون معطلی گفتند دوست داری که بری پاریس !! برام خیلی خوشحال کننده بود که اینقدر خوب احساس من رو درک میکردند و مهمتر اینکه با وجود برهه زمانی سخت و جیب های حسابی ورشکسته، این عزیزانم همراه من از سوئد و آلمان و ایرلند به پاریس اومدند و با من توی شادیم شریک شدند

خلاصه بگم خیلی خیلی احساس خوشبخت بودن می کنم. از داشتن دوستان و خانواده به این محشری

مادرم هم حرفی زد که به نظرم کاملا به جا بود و تلنگر دوباره ای بعد از سخنرانی یک ادم مهم در مستی اش :)
گفت ما خیلی خوشحالیم که تو بهترین ها رو توی زندگی ات همیشه داشتی و آرزوش رو میکنی و ما همیشه سعی کردیم برات بهترین رو فراهم کنیم. ولی اگر یاد نگیری که خودت رو با اونچه که شرایطتت بهت امکانش رو می ده راضی نگه داری همیشه در زندگی ات ناراضی خواهی بود و حتی رسیدن به آرزوهات سیرابت نخواهد کرد

این حرف یادم خواهد موند و این سال جدید رو با کار کردن روی رضایت از نه بی نهایت بلکه هرچه دارم آغاز می کنم


خلاصه تولد 25 سالگی عالیجناب لیدی منتقد مبـــــــــــارک