30 May 2007

Count Down *


هرروز دانشگاه، شب صبح ظهر.. اما از امروز دوباره درس خوندن واسه امتحانات آخری شروع شد

با دوستم که به زور کتک میارمش دانشگاه این آخرین روزها رو توی دانشگاه سپری می کنیم

نتایج امتحانات قبلی رو گرفتم که بعدا خبرش رو می نویسم

اما از امروز هر شب که میام خونه میشمارم روزهای پایانی این شش ماه تلاش رو

پس هم برام دعا کنید هم با من نزدیک شدن به آزادی از دانشگاه رو بشمارید

10 days left to 10th of Jun 2007

29 May 2007

.:.


tyvärr är jag väldigt bra på att gömma mina

28 May 2007

کوزه گر و مبایل قرن نوح .:.


من از اون آدم هام که فردا پس فردا کارم به خرید خونه و وسائل اش و چیزهای گنده منده برسه خودم و هرکی که همراهم باشه رو بی چاره خواهم کرد

مشکل اینجاست که من سلیقه خیلی سختگیری دارم توی انتخاب وسائل و هرچیزی که شخصی باشه و بخوام استفاده اش کنم. هرچیزی مورد پسند من قرار بگیره مطمئنا سیگنیچر من رو خواهد داشت . یعنی سمبلی از من و روحیاتم توی اون جنس هست
حتی توی لباس و کفش ، من متنفر ام از اینکه لباسی بپوشم که همه تنشونه یا کفشی که هر بقالی پاش می کنه ! خلاصه این که معمولیه و میشه حلش کرد

مشکل از اونجا شروع میشه که مبایل بنده الان درست یک شش ماهی هست در انتظار تجدید جون هست و من همچنان در انتظار اولتیمات مدل و اونی که هرچی من بخوام رو داشته باشه هستم
همیشه مدلی هست که من مثلا رنگ سفید اش رو می خوام ولی نه با اون شرکت یا رنگ سیاه رو می خوام که شش ماه بعد توی بازار میاد و خلاصه این ها رو گفتم که بگم

الان دیگه مبایل ام مرده ! دو هفته است ! و من از در و همسایه یه قلابی !! مدل عهد ده قیانوس قرض کردم ! حالا بگید کی کوزه گره ! دوست هم ندارم یه مدل زشت نو بخرم تا زمانی که مدلی که اولتیمات من هست به بازار بیاد

حالا اگر قول می دید نرید همون که من می خوام رو بخرید »:)) اینجا لو میدم فعلا انتخابم به کدوم مدل ها محدود شده


Samsung u600 4000 sek



LG Prada 5000 sek




Apple iPhone 4000 sek




مسلما دلم در حال غش و ضعف در انتظار بهترین و باحال ترین و بی نظیر ترین و انقلابی ترین مدل دنیا آیفون هست که دو هفته دیگه به بازار میاد و اینهمه صبر کردم فقط و فقط که زمانی که اومد اگر دیدم گوشی های که فقط فعلا توی امریکا فروخته میشه رو توی خطوط اروپا میشه استفاده کرد درجا سفارش بدم و بخرمش

اما تازگی ال جی مدلی با همکاری پرادا درست کرده که شیک هست و خیلی شبیه اونه. بایست از نزدیک ببینمش

و همینطور الان سامسونگ این مدل جدیداش رو توی سه رنگ قشنگ داده بیرون که کار من رو بسی سخت تر کرده چون این مدل تازه دوربینش بالای سه مگاپیکسل هست

خلاصه من در تپ به بازار اومدن عشقم هنوز در انتظار ام

26 May 2007

Marilyn Mansons .:.

" Jag trodde nog att jag skulle bli ensam för resten av mitt liv, att jag kanske inte ville leva mer. Men i Evan såg jag mig själv, hon var som en tvilling och jag hade varit helt nöjd med att bara ha henne som vän. Känslan med henne var som att om jag måste dö, så är det så här jag vill känna när jag dör. Och plötsligt ville jag inte dö längre. "


Marilyn Mansons i interview med DN

"
احساس کردم که برای همه عمرم تنها خواهم بود ، که دیگه شاید دوست ندارم بیشتر زندگی کنم. ولی در اوان خودم رو دیدم، او مثل یک دوقلو بود و من کاملا راضی می بودم اگر فقط او را مثل یک دوست معمولی داشتم. احساس من به او شبیه این است که من بایست بمیرم، و اگر قرار باشه بمیرم دوست دارم این احساس رو بکنم. و ناگهان دیگر دوست ندارم بمیرم
"

این سایت و موزیک ویدو برای کسانی که قلب ضعیف دارند اصلا توصیه نمیشه. .تاکید می کنم موزیک ویدئو خیلی صحنه های قوی داره و بایست هواستون باشه که کپ نکنید

موزیک ویدئو

http://74.52.167.50/media/vid.html

سایت اصلی

http://www.marilynmanson.com/

24 May 2007

بالاخره یاد گرفتم .:.


چقدر خوشحال و سرحال شدم سرصبح ! ایمیل همکلاسی هامون نوشته بود که نتیجه امتحان اومده

من نه یکی بلکه دوتا امتحان به فاصله دوروز در اوایل ماه می نوشتم، توی همون زمان افتضاح که همه چیز به آخر گندیش رسیده بود

نتیجه امتحان، یکیش پنج یکیش هم چهار فقط دو نمره از پنج کمتر !
وای اینقدر ذوق کردم، و چقدر خیالم راحت شد

بالاخره اون به زور نشستن ها، گریه کردن ها همراه با فوکوس
بالاخره اون گند بودند ها نتونست من رو از پای در بیاره با وجود اینکه واسه امتحان دوم فقط یک روز و نیم وقت داشتم، نوشتم و قبول شدم! و نه تنها قبول بلکه نمره به این خوبی گرفتم

از خودم مغرورم. از خودم راضی و خوشحالم
دیگه یاد گرفتم چه بایست کرد حتی روزهایی رو که قلبت پرپر شده و داری از غصه توی درونت می ترکی

هــــــــــورا
هـــــــــورا
هـــــــورا
Inzaghi .:.


دلم کلی خنک شد :) هرچند زیاد بازی های قبل رو دنبال نکرده بودم، اما مگر می شه مسابقه ای باشه و تیمی از ایتـــــالـــــا توش باشه و ما طرفدارش نباشیم
حالا چه برسه تیمی که همه بازیکن های قربونشون بشم هم توی اون بازی کنند

همراه دوستان رفتیم یک بار که همه کت و شلوار و شیک و پیک اومده بودند واسه لیور پول داد بزنند
دیدم اینطوری نمی شه، همراه با چند تا شیطون خارجی هی داد زدیم مــیـــــلان تا که گل بزنند

باحالایش هم اینبود که دوتا پسر از ایتالی اونجا بودند، از سیسیلین، که بیچاره ها تازه دو ماه بود سوئد بودند، تا تونستند هم از سوئدی ها بد گفتند! کلی سربه سرشون گذاشتم دیگه من حتی نمی خواستم کسی اینقدر این سوئدی ها رو یبس و یخ ببینه. ولی واقعیتی هست که نمیشه ازش فرار کرد! به خصوص در مقابل یک ایتالیایی اصیل سیسیلینی :)) هاهاها
خلاصه تا شد هورا و هوار کشیدیم تا همه طرفدار های لیورپول در رفتند »:))


دم اینزاگی گرم
اما بازم فقط مالدیـــــنی رو عشق است

تبریک به همه عاشقان ایتالیا

23 May 2007

år efter år .:.




tiden är förbi
tiden förändrar människorna
tiden är fiendet

tiden är förbi
tiden förändrar alla, men inte mig
tiden är min vän

tiden är förbi
tiden förändrar kärleken
tiden ... tiden är förbi



ONLY ONE ROAD (Celine Dion)

I'm looking back through the years
Down this highway
Memories, they all lead up to this one day
And many dreams lost along the way
Haunt me still
I guess they always will

When love was too much to bear
I just left it there
But here I stand face to face
With this heart of mine

Livin' without you I only fall behind
We had a love most people never find
All this time I never realized
And the courage I finally found
Has made me turn around

There is only one road I'm walkin'
Only one lifetime one heart to guide me
Only one road I'm walkin'
But I'm gonna run back, I'm gonna run back
'Cause I need you right here
Beside me

I can still hear the song of your laughter
I can still taste the sorrow of your tears
We said goodbye but our hearts did not hear
Now my love there's nothing left to fear
With all my heart put me through
It leads me back to you


But I'm gonna run back, I'm gonna run back
'Cause I need you right here
Beside me

19 May 2007

.:.Days of studying!


I´ve been at campus everyday this week. Tried so hard to stay focus on my studies.
It´s such a pain in the a**!
Anyway, I promised my dear friend Nahal to report the hours that I studied effectively.
Monday Tuesday Wednesday Thursday Friday Saturday
3 hours 4hours 4hours 41/2hours 2 1/2 hours 3 1/2 hours

Plus one day last week, I studied 4 hours.

I could´ve done better. But I haven´t studied in such a long time. So, in total, I´m pleased.
Hopefully, I learn more from this, and I´ll finnish the degree!
Have a great weekend!!!
T.

16 May 2007

قویترین آدمها و بازی با سخت ترین دردها .:.

یک سالی هست بیشتر از رفتن عموی عزیزم از کنار ما میگذره و اینقدر زمان با سرعت گذشته که دیگه مثل قدیم هرروز به یادش اشک هامون سرازیر نمیشه ولی توی قلب هامون همیشه زنده خواهد بود

درست یک سال پیش همزمان با این اتفاق وحشتناک یکی از دوستان عزیزم هم برای پدرش مشکلی پیش اومد که اون زمان همشون نفسی کشیدند و خدا رو شکر کردند که بخیر گذشت
یک سال گذشت درسد همون زمان، باز شبیه اون اتفاق افتاد و پدر دوستم مدت پنج ماه و نیم در کما بود و همین شنبه دیگه با عزیزانش خداحافظی کرد

متاسفانه همیشه این رفتن ها، این دورشدن ها برای خانواده هایی اتفاق می افته که بیشتر از یک آدم ایرانی و وابستگی های درون فرهنگشون به هم دلبسته و متکی هستند. همیشه دختر ها و پسرها و پدر مادر هایی در عزای از دست دادن جگر گوشه اشون می نشینند که تحمل یک ثانیه دوری از اونها رو ندارند

نمی گم من خودم تحمل دارم، نمیگم حتی دلم می خواد بهش فکر کنم، اما متاثر می شم از اینهمه دلبستگی های میوون ما ایرانی ها بهم، اینهمه سختی و جون کندن موقع خداحافظی، واسه چی آخه

توی این مملکت که همه جوره سعی می کنیم سنگش رو به سینه بزنیم و بخواهییم عالی جلوه اش بدیم، آدمها وقتی بچه اشون رو از دست می دند، هفته بعدش برای 3 ماه میرند تالیند مسافرت ، چرا که زندگی بایست به جلو بره! اما ما ایرانی ها بایست تا 40 روز لباس سیاه بپوشیم و دست به ریش و ابروی صورت نزنیم چون فرهنگ ما از ریشه تا شاهبرگ هاش آشغال و اشتباهه

عصبانی ام چون دوست ندارم عزیزانم رو اینطور داغون و ناراحت ببینم، خودم رو هم پارسال یادمه، بعله همیشه دلتنگی هست و اشک هست ، اما چرا بایست اینکار رو با خودمون بکنیم

کسی هست بمن بگه چرا یک سوئدی تازه بعد از 70 سالگی به فکر عیش و نوش می افته و تا سن 90 سالگی از دیوار راست هم می تونه بالا بره
کسی هست به من بگه اونوقت چرا ایرانی ها ، چه جوونش، چه سن های پدر مادرهای ما ، اینقدر جون هاشون سر راهی هست که هر حادثه ای خواست بیاد و یکی رو با خودش ببره

مثل همیشه این غربی ها از ما پیشرفته ترند ! مثل همیشه عراقی و ایرانی و افغانی و هندی و پاکستانی ، جونشون ارزش زنده موندن و لذت برندن از این دنیای واهی و پوچ که آخرش همه غربی ها قراره توی جهمنم اون دنیاش بسوزن رو نداره

همون بهتر که هممون زودی بمیریم ! دنیا رو چه به ماها ! لذت ها فقط واسه مفلسین و مشریکین و کافرین است ! اشتباه می گم مگر

کمی به خودتون بیایید آدم ها ! کمی به خودتون بیایید

First post


.:. Hello guys!

I just arrived here.


PS. This is my best & sweetest & smartest friend, Tala Bala ;) that is going to log her last days of studying during 2 weeks, exactly like what I´m gonna do !

So cheers us up and thumbs up for our FINAL EXAMS :D
DS. NaHaL die BaHaL

15 May 2007

گذشته دیگه بر نمی گرده .:.


IT´s amazing how much by time ticking forward, we change
You can just find the differences in the row of a picture
For me time only goes forward, even the past always tries it´s best to hang on me
For me, what I leave behind, remains behind forever, even if I will never find like that again

By seeing my pictures tonight, I find out how much I´ve changed these couple of years
Mostly in my hair cut ! But in my life I cut many things off...
Like a hair cut, It will grow again, But will never be the same...
The rest that you cut, you just trough it out...
Huh...ait ?!

11 May 2007

How life is today .:.


دوستم امروز حرف بسیار قشنگی زد
گفت
دوست داشتن مثل نور خورشید می مونه، وقتی که از در خونه میری بیرون و چشم هات رو می بندی، اگر خورشید زیر ابر باشه پوستت سرد میشه، اما اگر بدرخشه روی همه پوستت حسش می کنی حتی بدون اینکه چشم هات باز باشه
عشق هم مثل اشعه نور قوی خورشید می مونه، وقتی نور به تو می تابه، از داغیش می فهمی الان نور خورشید و حرارتش تو رو گرم میکنه و سرزنده. وقتی که نتابه، سرد میشی و پوستت مور مور میشه، نیازی نیست که چشم هات رو باز کنی و به دنبالش بگردی


مواقعی که شک دارم توی از پس بر اومدن کاری بخصوص درس و امتحان گذروندن، مغزم کلید و قفل میشه، نمی تونم کاری بکنم. اما اگر به نتیجه فکر نکنم و همینطور برم جلو، یکدفعه می بینم همه چیز رو تموم کردم و حتی زمان اضافی هم دارم
وقتی تلاش نکنم و موفق نشم احساس بدی بهم دست می ده
اگر تلاش بکنم و موفق نشم اصلا ناراحت نمی شم
و حالا چون هرگز نشده تلاش بکنم و موفق نشم، نتیجه می گیریم که بهتره تلاش بکنم که آخرش حتما موفق می شم! چیزی رو هم از دست نمی دم

شما هم مارو یاری کن یه دعا معا به آسمون جاری کن

شب لالا

08 May 2007

Unsaid .:.


Well I don´t feel to say anything !

03 May 2007

اون شبی که همه چیز تموم شد .:.

http://music.tirip.ir/g.htm?id=5211


بمون ای فصل خوب قصه های عاشقانه
بمون ای با بودن فصلی از گل با ترانه
بمون ای همصدای لحظه های خواب و رویا
صدای پای بودن توی رگ هام تو نفس هام
چه سخته بی تو رفتن
جه سخته بی تو موندن
نمیشه این جدایی باور من
وداع آخرین
جدایی در کمین ِ
غروب لحظه های واپسین ِ
همیشه قصه های آشنایی ناتموم ِ
تموم لحظه های با تو پیش روم ِ
چه سخته بی تو رفتن
چه سخته بی تو موندن
نمیشه این جدایی باور من
وداع آخرین ِ
جدایی در کمین ِ
غروب لحظه های واپسین ِ
همیشه قصه های آشنایی ناتموم ِ
تموم لحظه های با تو بودن پیش روم ِ
چه سخته بی تو رفتن
چه سخته بی تو موندن
نمیشه این جدایی باور من
وداع آخرین ِ
جدایی در کمین ِ
غروب لحظه های واپسین ِ
غروب لحظه های واپسین


یادمه کی همه چیز تموم شد، وقتی من رو رها کردی برم با سری پایین و چشمی که تو چشم هات نگه نکرد، همون شب که رفتم رو رو به دریاچه فریاد زدم آخه دیگه چقدر صبر کنم.. همون شب دیگه تموم شد

حالا که دارم این دوران رو می خونم، می فهمم که بایست تموم بشه، چون نمی شه از ترس تنهایی، چشم و گوش و عقل رو در مقابل قلب تنها قرار داد
حتی اگه قلب هم بسوزه، بهتره که هرروز بشکنه

آره جانا ... همون شب یلدا دیگه همه چیز تموم شد
سفر بخیر
ماه امشب کامل و قرصه اما .:.


dream dream dream
dream dream dream
dream dream dream are crashed, clashed, cried off

وقتی درک نمی کنی چرا؟ وقتی جوابی واسه سوال هات نداری، وقتی داری توی تب و آتیش می سوزی ولی کاری نمی تونی بکنی

سخت ترین روزها و شب ها هم شاید تموم بشه ، اما دردش می مونه تا ابد
سوال های بی جواب، متحیر بودن از اونچه هرگز باور نمی کردی ممکن باشه
قدم به قدم نزدیک شدن به حقیقت تلخ

و در نهایت... شاید سرد ترین سنگ دنیا شدن، چرا که چاره ای جز این نداری

ولی ... انتظار داشتن هم دیگه فایده ای نداره... واقعیتش هم نداره... وقتی یک طرف طناب رها شده، اگه تو محکم بگیریش، تنها خودتی که با سر از پشت به زمین پرتاب می شی

رها .. رها .. چه رهایی

نور ماه امشب برام هیچ حسی نداره... دلم می خواد همه حس ها توی دلم بمی ره
اگر که عشق ام بمی ره، همه حس ها هم بهتره باهاش بمیره

...

...

...