01 June 2005

و فردا برای تو ای یک وجب خاک اینترنت ::

راستش قول داده بودم به خودم یه متن حسابی بنویسم ، اما اینقدر این روزها زود میگذره و من درگیر امتحانات بودم که توی مود نیومدم هیچ کلی هم خسته کوفتم

اما این دلیل نمیشه حتی برای خاطره هم شده چند خطی ننویسم
امروز توی بلاگت خوندم که نوشتی ، دیگه بار و کوله ات رو بستی و قراره پشت گوشت هم نگاه نکنی و با 4 تا پا از امارات و دبی و همه گرمای روزهاش و تنهایی های شب هاش فرار کنی

می تونم تنها بهت بگم دست مریزاد. بالاخره دوران سختی تموم شد. اگر خیلی از خواننده های بلاگت جدید باشند ، اما هنوز تعدادی هست باقی که هرگز نوشته های تو رو از روز اول ورودت به خاک امارات و آغاز فرود در دره مشکلات فراموش بکنه.
سال بعد از سال سریع تر میگذره ، اما اونچه هرگز نمی گذره ، خاطره ثانیه هایی هست که با سختی پا رو از خونه بیرون می گذاشتی و شب هایی که خوابت نمی برده

همه شور ها و هیجاناتت ، گزارش هات از نمایشگاه جی تکس ، سفرنامه های ایرانت ، نوشته روح بزرگی بایست داشت در دبی ، دغدغه های دو سال اول و همه اون فریاد ها و تابو شکستن ها و شوخی های سکسی و باز کردن در صحبت از ناگفته ها و ممنوعات

من به عنوان یک خواننده ثابت بلاگت بعد از نزدیک 4 سال و همچنین به عنوان یک دوست ، تنها می تونم بگم به عنوان یک ایرانی به تو افتخار میکنم. برای اینکه در مقابل مشکلات سر خم نکردی و در نهایت به هدفت رسیدی

شاید با هزاران کلام حتی خودت هم نتونی این روزها و شبهای سپری شده رو توصیف کنی ، اما بدون همیشه بعد از یک دوره ابری و بارونی ، باز هم خورشید از پشت ابر ها بیرون میاد و زندگی ما انسان ها رو نور و گرما می بخشه

پژمان عزیزم ، برات بهترین شادی ها و موفقیتی پایان ناپذیر رو آرزومندم
باشد بقیه حرفا میان دو گوش


دوست تو و خواننده بلاگت
نهال

0 comments:

Post a Comment