آخه چقدر داره این روزها تند تر می گذره *
هـــــوف ... از اون هوف هایی که از ته دل می یاد. که انگاری اعماق دلت هم باخودش می گه ای داد و بیداد از این گذر زمان
یک سال پیش، همچین روزی کلی خوشحال و ذوق زده و هاج و واج به استقبال عزیزی رفتم که دیدن یه حقیقت پیوستن آرزوش و تحقق اراده اش برام بسی لذت بخش بود
امشب بعد از مدت ها رفتم یه دوری زدم توی این شهر برفی ، که خالی بود از جمعییت. خواهرم توی کافه کار میکرد و ما رفتیم سالگرد ورود بگیریم. خیلی جالب فهمیدم که امسال ساگرد 25 سال زندگی مشترک مادر و پدر عزیز هم بوده و اون ها هم زده بودن از چهار دیواری خونه و کار بیرون
زمان چقدر تند می گذره. و چرا هر سال سریع تر آخرین هفته های سال قدیمی می رسه و نوبت عید ایران و ... باز عید مسیحی میشه ... من که فرمولی پیدا نکردم. اما در یک جایی خوندم که نوشته بود اثبات شده به خاطر تغییرات طبیعی زمین و سیستم چرخش فلک هست که روزها زودتر میگذره !! حالا ببینیم کی با یک چشم بهم زدم فردا می رسه
یک هفته ای هست هر روز درس خوندم و خیلی خوشحالم که تونستم این کار رو بکنم. یک هفته دیگه هم تا شنبه آینده که آخرین امتحان رو بدم بایست هر روز بشینم توی اتاق ساکت دانشگاه
وقتی شب ها ساعت 11 میرم سوار قطار بشم ، یک احساس رضایت شیرین ته دلم هست که آرومم می کنه. حس می کنم با وجود اینکه خیلی غمگینم ، با وجون هزاران فکر و درگیری دیگه ، اما دارم به کاری که می بایست عمل می کنم. هرچقدر هم که سخته اما الان زمانی نیست که افسار رو رها کنم
پارسال اواخر ماه فوریه بود که با یک دوستم قاط حسابی زدیم و درست یک هفته دو هفته به امتحان ها بود پاشدیم 5 روزی رفتیم پاریس. هرچند مزه اش هنوز زیر زبونمه و خیلی بهمون خوش گذشت ! اما الان که دارم همون درس رو که افتادم رو می خونم و می بینم توی دفترش نوشتم این روزها اونجا بودم از کار خودم خنده ام می گیره. اما سنت شکنی نخوام بکنم بعد از امتحان ها یکی دو جا قراره بریم بیرون ستکهلم ! که هنوز کامل برنامه ریزی نشده
این چند سال همیشه زمستون و تابستون مسافرتی رفتم و خیلی خیلی مزه میده وقتی وسط روزمره بگذاری همه چیز رو بری! مزه اش به خصوص مال وقتی هست که کارهات عقب افتاده باشه :)) و تو اصلا خجالت هم نکشی که اینطوری عقب می اوفتی اما به حال دلت میرسی
پارسال ماه مارس خیلی ماه خوبی بود. خیلی جشن رفتیم و جاهای دیدنی ، کلی بزن برقص بود و شادی... ای کاش امسال غم توی دل کسایی که عزیزی رو از دست دادن نشینه.. ای کاش ای کاش ها به حقیقت می پیوست
مراقب نزدیکامون باشیم ، چرا که فردا دیره ... اگر دیگه نباشند
هـــــوف ... از اون هوف هایی که از ته دل می یاد. که انگاری اعماق دلت هم باخودش می گه ای داد و بیداد از این گذر زمان
یک سال پیش، همچین روزی کلی خوشحال و ذوق زده و هاج و واج به استقبال عزیزی رفتم که دیدن یه حقیقت پیوستن آرزوش و تحقق اراده اش برام بسی لذت بخش بود
امشب بعد از مدت ها رفتم یه دوری زدم توی این شهر برفی ، که خالی بود از جمعییت. خواهرم توی کافه کار میکرد و ما رفتیم سالگرد ورود بگیریم. خیلی جالب فهمیدم که امسال ساگرد 25 سال زندگی مشترک مادر و پدر عزیز هم بوده و اون ها هم زده بودن از چهار دیواری خونه و کار بیرون
زمان چقدر تند می گذره. و چرا هر سال سریع تر آخرین هفته های سال قدیمی می رسه و نوبت عید ایران و ... باز عید مسیحی میشه ... من که فرمولی پیدا نکردم. اما در یک جایی خوندم که نوشته بود اثبات شده به خاطر تغییرات طبیعی زمین و سیستم چرخش فلک هست که روزها زودتر میگذره !! حالا ببینیم کی با یک چشم بهم زدم فردا می رسه
یک هفته ای هست هر روز درس خوندم و خیلی خوشحالم که تونستم این کار رو بکنم. یک هفته دیگه هم تا شنبه آینده که آخرین امتحان رو بدم بایست هر روز بشینم توی اتاق ساکت دانشگاه
وقتی شب ها ساعت 11 میرم سوار قطار بشم ، یک احساس رضایت شیرین ته دلم هست که آرومم می کنه. حس می کنم با وجود اینکه خیلی غمگینم ، با وجون هزاران فکر و درگیری دیگه ، اما دارم به کاری که می بایست عمل می کنم. هرچقدر هم که سخته اما الان زمانی نیست که افسار رو رها کنم
پارسال اواخر ماه فوریه بود که با یک دوستم قاط حسابی زدیم و درست یک هفته دو هفته به امتحان ها بود پاشدیم 5 روزی رفتیم پاریس. هرچند مزه اش هنوز زیر زبونمه و خیلی بهمون خوش گذشت ! اما الان که دارم همون درس رو که افتادم رو می خونم و می بینم توی دفترش نوشتم این روزها اونجا بودم از کار خودم خنده ام می گیره. اما سنت شکنی نخوام بکنم بعد از امتحان ها یکی دو جا قراره بریم بیرون ستکهلم ! که هنوز کامل برنامه ریزی نشده
این چند سال همیشه زمستون و تابستون مسافرتی رفتم و خیلی خیلی مزه میده وقتی وسط روزمره بگذاری همه چیز رو بری! مزه اش به خصوص مال وقتی هست که کارهات عقب افتاده باشه :)) و تو اصلا خجالت هم نکشی که اینطوری عقب می اوفتی اما به حال دلت میرسی
پارسال ماه مارس خیلی ماه خوبی بود. خیلی جشن رفتیم و جاهای دیدنی ، کلی بزن برقص بود و شادی... ای کاش امسال غم توی دل کسایی که عزیزی رو از دست دادن نشینه.. ای کاش ای کاش ها به حقیقت می پیوست
مراقب نزدیکامون باشیم ، چرا که فردا دیره ... اگر دیگه نباشند
0 comments:
Post a Comment