عشق اولی ::
کیوان سی و پنج درجه نوشته : که
اینی که می گفتند هیچ عشقی عشق اول نمی شود راست بود، من هم به تازگی همین را یافته ام، اما چیزی که من یافته ام با چیزی که همه می گفتند خیلی فرق داشت، این عشق اول انگار ارتباط عمیقی دارد با کودکی، با نوجوانی، حتی با بلوغ، انگار تنها لینک بازمانده به احساس قدیم، برای همین هم همیشه تقدس خاصی دارد، اما بیشتر از این نه، من دیگر چیزی درش پیدا نمی کنم، هرچه اندیشیدم، چه از باب کیفیت، چه از باب کمیت، چه عمق، چه احساس، خصوصا دریچه های بلوغ و کمال، از هر دریچه ای که می بینی، می توان کاملتر بود، می توان کاملتر عاشق شد، می توان دوباره بالغ شد، اگر جسارتش باشد.
من هم موافقم با این قسمت نظرت که میگی عشق اول ارتباط عمیقی داره با کودکی. من حس میکنم این روح دست نخورده و پاک هست که هرزمان برای اولین بار در مقابل دیده گان عشق عریان بشه ، نه تنها تاثیرپذیری اش قابل کنترل نیست بلکه تا جایی که فنتسی آرزو و مرز ممنوع بودن ها پایان میبره روح انسان و جسمش رو پرواز میده. اما همزمان اون میزان آسیب پذیری، رنگ قوی بر دامن این عشق بزرگ یا عشق اول یا همون عشق فرماموش نشدنی می زنه.
شاید همه متوجه نباشیم ، اما عشق متاثر از دو عامل مهم زمان و مکان است. بی انکار اگر داستان عاشقی بعد از اتمام و امضای اختتام سناریو غصه ها و اشک ها باز دوباره بر روی سن بازیگری برده شود ، مایل ها فاصله است با آنچه احساس کرده ایم در ابتدا با چشمانی بسته و دلی با درهای گشوده.. اما حتما همیشه افسوس هایی هست که در پی اشتباهات گذشته آه برایشان کشیم و ای کاشی که شاید نوعی دیگر راه خویش گزیده بودیم.
اینکه همه ما از قصه عشقی تاثیر پذیر ، مشق زندگی می نویسیم شاید بهترین خاطره اون میباشد. من فکر میکنم اگر همیشه در فاصله های زمانی مختلف شاید شش ماه و یا حتی هر دو ماه یک بار ، نگاهی به پشت سر بیاندازیم و هرآنچه که اتفاق افتاده بوده ، از زمان نطفه شدن یک احساس حتی با یک نگاه ، تا آن روز لعنت بر دل بی صاحب ، هر بار که این دفتر مشق را از نو ورق زنیم ، انگار با دوربین جدیدی همه داستان فیلم را تماشا میکنیم. هربار باور جدیدی نسبت به بازیگران نقش ها پیدا میکنیم و هر بار علت دلباختگی را قابل درک تر و آن تلخی ها را با لذت بیشتری مزه می کنیم.
آره کیوان عزیز ، من هم موافقم عشق های بعد چیزی کمتر آن اولی ، آن فراموش نشدنی ، آن عشق بچه گی ندارند ؛ اما باور داری که آن عشق درجه شجاعت قلب ما را به بینهایت رسانده بود ، و برای یک بار هم که شده در زندگی لحظه ای درنگ در هم دوستی آن که برش دلباختیم نکرده ایم...؟؟ شاید کیفیت ابراز علاقه ها، کمیت عشق بازی ها ، میزان دلبستگی ها و باند احساسات فلب ها بسی زیباتر و عمیق تر و پایدار تر باشند... اما هرگز آن لبخند تلخ افسوس از خاطر پاک نشود
چرا که آن عشق اول... مشق اول انسانیت بود
0 comments:
Post a Comment