سلام من امروز تصمیم گرفتم یک چیزمهمی رو بنویسم......
من هر وقت با هر کس حرف زدم که تو ایران بوده آرزوش بوده که بیاد خارج. ما که همگی خوبی های خارج رو می دونیم... و میدونیم تو ایران هم چقدر وضع سخته...چیزی که نمیدمنیم بدی ها و سختی های این ور هست...
باسه همین من میخوام یک کم ازش بگم هر چند که پدر و مادر و خواهرم اینجا تمام مشکلا رو حامی شدن که من یک وقت سختی احساس نکنم.....
ببینید خارج اون بهشت برونی که فکر میکنن بعضی ها نیست... اولین چیزی که یک نفر که تصمیم میگره بزنه بیرون باید بکنه اینکه چطوری خودش رو به یک کشور دیگه برسونه... وقطی که رسید تازه مشکل اقامت و زبون یاد گرفتن و کار میآد وسط... اگه شما فقط میدید که خارجی ها اینجا برای اقامت گرفتن و پول در آوردن تن به چه کارایی میدن.......
یارو تو کشور خودش مهندس بوده درس خونده زحمت کشیده همه این چیزا میشه پوچ... خیلی شانس بیاره باید تو یک پیتزایی وایسه زمین بشوره... دیگه یارو خیلی زرنگ باشه با خودش پول اورده باشه شاید یک سوپر کوچیک بتونه واز کنه.... بعد هر روز صبح 6 بره 10 شب بیاد خونه...
منم میدونم تو ایران هم آدما کار میکنن ولی اونجا لاقل تمام فشارهای دور اطراف رو ندارن....
حالا بزارین یک کم از جونترا که میان درس بخونن بگم... یک سری که از همون اولش احساس آزاد شدن بهشون دست میده میافتن تو خطای دیگه به جز درس آینه اونا که واویلا.....
آره اینجا هم درس حرف اول رو میزنه... شاید اینجا مثل ایران تو یک جمله سه بار آدماش بگن درس درس درس ولی خوداشون میدونن که آدم اینجا هم هیچ پخی بدون درس خوندن نمیشه......
تازه رسیدیم به اونا که میخوان درس بخونن.... اول که مشکله زبون جدید هست... هر چه قدر هم که یاد بگیری بازم بلد نیستی... حالا هم زمان که زبون یاد میگیری باید فیزیک شمی هم بخونی... اگه دیگران یک بار میخونن برای یاد گرفتن تو باید سه بار بخونی..... تازه هر چقدر هم که تو میخونی دیگران چشم دیدن پیشرفتت رو ندارن هی سره پات سنگ میندازن... براشون قابل قبول نیست که کسی بتونه زیاد و سریع رشد کنه... راهت رو که همینطوریش خیلی سخت هست رو ده برابر تا حد ممکن سخت میکنن که بلاخره تصلیم بشی... اگه پشتوانه خوبی نداشته باشی که خیلی خیلی زود ول میکنی....
و سرنوشت این جوانها... اونا که وسط راه ول کردن زندگی بهتر از شاب تا صبح کار کردن برای چوس مثقال پول نیست..... اونایی که موفق شدن درس بخونن تازه باید با مشکله خارجی بودن در محل کار و جلو گیری از رشدشون مواجح میشن....
در کنار همه اینها دلتنگیها برای وطن فامیلا و احساس گرمی را کنار خود داشتن هست... که خیلی سخت تر از اونی هست که آدم اولش فکر میکنه....
خلاصه من هم مشکلات ایران رو میدونم و هم خوبیهای خارج اینا رو هم که شما هم میدونستین باسه همین گفتم چیزایی بنویسم که نمیدونستید یا می دونستید ولی چشاتون رو روش بسته بودن...
آخرش هم بگم البته خیلی آدم هایی هستن که موفق میشن راهت زندگی میکنن ... ولی اگه تعداد اونا خیلی زیاده نمیدونم... خلاصه خارج اون بهشت برونی که فکر میکنین نیست... پر از خوبی هست ولی بدیهاش رو هم ببینید!!!!!
از طرف عالیجناب نیکو
28 May 2003
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
0 comments:
Post a Comment