23 September 2003

زمانی برای مستی اسب ها

گاهی اوقات در زندگی آدم ها ثانیه هایی پیش میاد که با تمام وجود میخوای با اونی باشی که دوست دارشی.. ولی زمان. مکان و علت ها به تو این اجازه رو نمیدند

گاهی اوقات خوب هست تنها باشی..حتی برای شبی..از فردا خبری نداری...ولی امشب رو حداقل با دستان باز میتونی در تختت غلت بزنی

گاهی اوقات اگه تعداد روزهای خوب یک ماه رو بجای سخت تر هاش بشماریم عددش دو رقمی میشه

و گاهی اوقات گفته میشه ما آدم ها روز به روز از هم دیگه دورتر میشیم.. بعد مسافت هم در این وادی بهانه ای بیش نیست..

..
..
ولی حقیقتش اینه که به دومی اعتقاد ندارم...چون از تنهایی بیزارم
به سومی هیچ اهمیتی نمیدم... چون مسافت در دست منه..تنها یک قیچی کافبست تا اون رو میان خودم و آدم ها از بین ببرم

..
..
همه میگیم و میخندیم و دچار روزمرگی میشیم..
اما خوب من از این روزمرگی بیزارم
چاره چیست...

شاید تنها اسب سفید من است که دلم رو از این دلتنگی که توش اسیرم آزاد میکنه..


پیش بسوی مستی ام با اسب ها

0 comments:

Post a Comment