12 May 2005

روزی روزگاری ::

.يکی بود يکی نبود
.غير از خدای مهربون هيچ کس نبود
:يه روز مادر شنل قرمزی رو به دخترش کرد و گفت
عزيزم چند روزه مادر بزرگت مبايلش و جواب نميده هرچی SMS هم براش ميزنم
.باز جواب نمیده . online هم نشده چند روزه . نگرانشم
.چندتا پيتزا بخر با يه اکانت ماهانه براش ببر . ببين حالش چطوره
.شنل قرمزی گفت : مامی امروز نميتونم
.قراره با پسر شجاع و دوست دخترش خانوم کوچولو و خرس مهربون بريم ديزين اسکی
.مادرش گفت : يا با زبون خوش ميری . يا ميدمت دست داداشت گوريل انگوری لهت کنه
.شنل قرمزی گفت : حيف که بهشت زير پاتونه . باشه ميرم
.فقظ خاستين برين بهشت کفش پاشنه بلند نپوشين
.مادرش گفت : زود برگرد . قراره خانواده دکتر ارنست بيان
.می خوان ازت خاستگاری کنن واسه پسرشون
.شنل قرمزی گفت : من که گفتم از اين پسر لوس دکتر خوشم نمياد
.يا رابين هود يا هيچ کس . فقط اون و می خوام
.شنل قرمزی با پژوی ۲۰۶ آلبالوئی که تازه خريده از خونه خارج ميشه
.بين راه حنا دختری در مزرعه رو ميبينه
؟؟؟شنل‌: حنا کجا ميری
.حنا : وقت آرايشگاه دارم . امشب يوگی و دوستان پارتی دعوتم کردن
!!شنل : ای نا کس حالا تنها میپری ديگه
.حنا : تو پارتی قبلی که بچه های مدرسه آلپ گرفته بودن امل بازی در آوردی
.بچه ها شاکی شدن دعوتت نکردن
شنل : حتما اون دختره ايکبری سيندرلا هم هست ؟؟؟
.حنا : آره با لوک خوشانس ميان
........................................................شنل : برو دختره
( به علت به کار بردن الفاظ رکيک غير قابل پخش بود )
.شنل قرمزی يه تک آف ميکنه و به راهش ادامه ميده
!!!!!!پشت چراغ قرمز چشمش به نل می خوره
.ماشينا جلوش نگه ميداشتن . ميره جلو سوارش ميکنه
!!!!!شنل : تو که دختر خوبی بودی نل
.نل : ای خواهر . دست رو دلم نذار که خونه
.با اون مرتيکه ...... راه افتاديم دنبال ننه فلان فلان شدمون
.شنل : اون که هاج زنبور عسل بود
.نل : حالا گير نده . وسط راه بابا بزرگمون چشمش خورد به مادر پرين رفت گرفتش
.اين دختره پرين هم با ما نساخت ما رو از خونه انداختن بيرون
.شنل قرمزی : نگاه کن اون رابين هود نيست ؟؟؟؟ کيف اون زن رو قاپيد
.نل : آره خودشه . مگه خبر نداشتی ؟ چند ساله زده تو کاره کيف قاپی
.جان کوچولو و بقيه بچه ها هم قالپاق و ضبط بلند ميکنن
!!!!!!!!!!!!!! شنل قرمزی : عجب
.نل : اون دوتا رو هم ببين پت و مت هستن . سر چها راه دارن شيشه ماشين پاک می کنن
.دخترک کبريت فروش هم چهار راه پائينی داره آدامس ميفروشه
؟؟؟؟؟
شنل قرمزی : چرا بچه ها به اين حال و روز افتادند
.نل : به خودت نگاه نکن . مادرت رفت زن آقای پتيول شد
.بچه مايه دار شدی . بقيه همه بد بخت شدن
.بچه های اين دوره و زمونه نمی فهمن کارتون چيه
...شخصيتهای محبوبشون شدن ديجيمون ها ديگه با حنا و نل و يوگی و
.خانواده دکتر ارنست حال نمی کنن
ما هم مجبوريم واسه گذران زندگی اين کارا رو بکنيم

0 comments:

Post a Comment