03 January 2006

شب های یخ زده *

یکی دو شب هست هوا درست زمستونی شده ، سرد سردش 5 درجه زیر صفر نزدیک خونه ما نشون میده این دماسنج بیگناه که بایست توی سرما بلرزه
وقتی زمستون میشه ، با اینکه من آدم سرمایی نیستم و عاشق برف ام ، اما این اتاقم توی خونه ما از همه جا سردتر میشه ! جرات نمی کنم پام رو بگذارم زمین حتی ! چنان سوزی میاد که من بایست دوتا دوتا جوراب بپوشم

تا 2 سال پیش یک گرمگن برقی داشتم که مثل کرسی روش پتوم رو مینداختم و پاهام رو حسابی گرم میکردم اما از بس که پرت شد روی زمین و درجه گرماش رو به حد انفجار بالا بردم آخرش سوخت و به لقا لله پیوست ! پارسال رو بدون گرمای مطبوعش سر کردیم ببینم امسال مجبور میشم برم یکی دیگه بخرم یا نه !

راستش رو بخوایید ، وقتی توی ایران همیشه زمستون ها جلوی شومینه و آتیش سرخ و آبیش لم میدادیم و بازی میکردیم با خواهرم ، هیچ وقت فکر نمی کردم الان کلی دلم همچین جیزی بخواد ! اما باشه واسه خونه خودم

این یکی دوشبه ، جدا از اینکه سر کله شق بازی خودم حسابی روی عصب های مادر پدر پاتیناژ کردم و کلی خودم فکر کردم، شبهاش دو سه تا بلاگ از کشور های مختلف رو خوندم و خیلی حال کردم

بابا شما کدوم ملیتی رو سراغ دارید که از استرالیا گرفته تا کانادا و آلاسکا و سنگاپور و مالزی توش بلاگ نویس اهل باشه تا شهر های خاکستری همچو پاریس و شهر سبزی مثل اتریش

خلاصه حال کردم با این اشغالی که ما همه دنیا رو کردیم
دست پانته آ خانوم غربتستان درد نکنه که این لیست کی کجاست رو درست کرده و همه رو بر ترتیب نوشته

برم کمی موزیک آروم گوش بدم و صحنه های زیبای برفی درخت ها در شب رو که امشب موقع پیاده روی دیدم برای خودم مرور کنم
god natt

0 comments:

Post a Comment