ساعت بامداد .:.
بابا اینجا چرا اینطوری شده ! وضع بلاگمون هم مثل مخمون چت زده ! ساعت داره پنج صبح میشه و من هنوز علاف پنج تا سوال مزخرف واسه تحویل یک اساینمت چرت هستم ! هرچند موضوع جالبه ، ولی به علت سترس الکی و فکر اینکه وقت نمی کنم، سیستم مخم قاطی کرده و به زور میتونم وادارش کنم کار اصلی اش رو انجام بده و نه همش تی وی ببینه یا سورف کنه! کاری که 24 ساعت مطلق داره الان انجام میده و حال خودم هم داره بهم میخوره
فعلا جواب سه تا سوال رو تایپ کردم ! معلوم نیست تا دوتا باقی تموم شه من مردم یا زنده ! میدونید اصلا این شرایط دست خودم نیست ! کنترلش نمی تونم بکنم ! به همین سادگی ولی اعصابی از من خورد می کرد قبلنا که الان با آرامش بیشتری میشه حضمش کرد چون میتونم در یک روز از خماری اش بیام بیرون ! دقیقا مثل یک اعتیاد می مونه
هرچند امسال اصلا از دانشگاه رفتن و درس خوندن بدم نمیاد و کلی هم دارم حال میکنم، ولی درسها خیلی زیاده ! و من هم بدجوری با خودم قول و قرار دارم
خلاصه دست دعا بر سر ما ! خدای ما شاهد ما
شعر هم سرودیم
بای بای
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
0 comments:
Post a Comment