12 August 2002

روزگاران آرزو هامان رسید
لبخند شادی بر لبوم چه خوب
بالاخره امروز روزی بود که مدت ها براش تلاش کردم و آرزوم بود!!! اونقدر خوشحالیم زیاد بود که می خواستم خدا رو یه بغل محکم و یه ماچ آب دارش کنم. خلاصه خدا خودش می دونه که چقدر دوسش دارم.
امروز تو دانشگاه کلی حال کردم. بابا اوضاع خیلی فبها می شه!! بین 160/170 تا دانشجو های سال اولی هم رشته من فقط 7 تا دختر بود!!! ای هوار ما رووووووووو بگیرید که داریم ضعف می کنیم از شادی!!!!
اهل دل ما به سویت باز می گردیم. بپا نسوزی تا اون موقع

0 comments:

Post a Comment