15 March 2005

آخ جـــــــــــــــــــون چهارشنبه سوری ::

امسال هم جشن چهارشنبه سوری و بساط بشکن و ترقه براهه. جای شوما خالی ما میریم از سر شب تابوق بوق نیمه یه خورده بلمبونیم و برقصونیم.
البته همیشه امید هست که خوش بگذره :) یهو مراسم بهم بریزه بد چیزیه

امسال بدجوری خوش میگذره. رفیقان همه جمع و ما آماده قرررررررررر
عکس میگذارم
فعلا »



سرخی تو از من ؛ زردی من از تو
...................................................................
بوی دودی گرفتم که شب به زور خوابم برد. مراسم چهارشنبه سوری امسال اینجا مثل هرسال با هماهنگی یکسری انجمن ها و گروه های تنظیمات و تدارکات برگذار شد. توی برف و سرما همه توی هم قل می خوردند. روی سن مسابقه بهترین رقاص و دور تا دور زمین جمعییت.
مثل ایران نیست که بمب اتم بزنند جلوی پات و مرگ رو ببینی ! 7-8 سال پیش که ما هنوز در سور و ساط مراسم ایران شرکت میکردیم از وحشت شیشه های شکسته و دودهای باروتی شونصد تا تار مو سفید میکردیم. دیگه الان که همه یه جورایی رم کردند اونور انگار !
اما سوئد کمی تا قسمتی آدم وار جشن میگیرند. لااقل میدونیم شب سالم میرسیم خونه.
امسال کمتر از هرسال بود. انگار یک سری تحریم کرده بودند؟! اما ساعت 18 که ما نبودیم بته های 30 متری آتیش درست کرده بودند و بعدش اون بته ها کوچیک شد و آماده واسه پریدن از روش.
اینجانب هم این سنت دیرین رو به جا آورده و بعد از پرش و فرود روی زمین همچین با کونیــــــــــن شاپالاق خوردم زمین که رنگ و روی همه تماشاچی ها پرید :)) نمیدونم الان یه جاییم کبود شده یا نه !
امسال از هر سال شیرین تر بود. چون عزیزی کنارم بود. از روی آتیش که پریدم شعر رو خوندم و آرزو کردم.
...
اینجا هم چند تا عکس از مراسم دیشب

0 comments:

Post a Comment