و اما جای شوما بسی خالی ::
تنها میتونم بگم بهترین کنسرتی بود که تا به حال رفته بودم . اینهمه من خواننده و چرنده و پرنده رو رفتم از جلو ملاقات کردم و رقصیدم و باهاشون خوندم ؛ ولی دیشب انصافا چیز دیگه ای بود. از همه جا ایرانی و غیره اومده بودند. بخصوص از کشور های اسکاندیناوی .
علاوه بر اینکه حس شلوغ بودن و خوشی زیادی از اینکه ایول به اینهمه ایرانی بهت دست میداد , دیدن اینهمه خواننده گوگولی مگولی که ممکنه هرکدوم سالی یک بار بیاند و تو زورت بیاد هر بار دونه دونه بری ؛ اینبار همه یکجا جمع بشند کلی دلقشه و ذوق مرگ میکرد آدمو.
و اما قسمت زیبای ماجرا از اونجایی شروع شد که من طبق یک عادت بسیار خفن و اعصاب خورد خاک شیر کن دیر کردم و سه جوان رعنا میخواستند با چماخ دل و روده ام رو بریزند بیرون ! در اتوبان با سرعت 160 تا چنان میگازوندم که گفتم دیگه اگر پلیس اینبار بگیرتم جام توی زندانه ! بعد ازمراسم شریف جای پارک گیر آوردن در راهروهای چند طبقه سالن هنگامه رو میدیدم که داشت واسه هیشکی میخوند ! همه بیرون در حال چس فیل خریدن و شیکم سابوندن بودند ! ما خودمون رو دیرتر از مادر پدر گرام به جایگاه رسوندیم ؛ دوربین فیلم برداری رو تنظیم کرده سپردیم به دستشون و د برو که رفتیم. شیرجه به سمت استخر مورچه های خوشگل و رنگاوارنگ !
جمعیت
و اما بعد از هنگامه افشین جیقیلی با برادر کپلش و رقاص دیگه ای پرید وسط و چنان همه رو به رقص در آوردند که حال کردیم
افشین
منصور هم با چهار تا دختر بچه هی خودش رو دیوونه صدا کرد و ما هم به یاد دوستان روانی بسی شادی کرده و جاشون رو خالی کردیم
منصور
نوبتی هم باشه نوبت اندی خپله و کمربند جوادش بود که کمی اشک از چشمان و کمی فر به قر کمر بیافزاید
اندی
تا اینجای برنامه دیگه به لاین پنجم خط مقدم صحنه رسیده بودیم
برادر افشین
این هم آقای صدا و رفتار امـــــــــــید
امید
و اما شهرام صولتی که بعد از ده سال به سوئد تشریف فرما شده بود کلی با افاده و چیسان فسان همش دو سه تا آهنگ خوند و من در این مرحله از برنامه بر اثر فشار های بیش از قدرت ماورائی و پاشنه کفش های 10 سانتی دیگه هیچ عیشی نداشتم به ندای این آقای خوش تیپ شده سیبیل زده ده سال جوون تر شده گوش بدم
شهرام صولتی جیگرررر
بعد از این آقا که به زور از روی صحنه پرتاب شدند جمشید باقالی اومد که ازش حتی عکس هم نگرفتم و اما نوبتی هم که باشه نوبت بچه تهرونی شیطون عشق خودمه
شادمهر وورجونک
شادمهر
چه ویالونی میزنه این بشر
شادشاد
و در آخر لحظه ای که همه براش منتظر مونده بودند
سلطان آواز و صدا ؛ خواننده سه نسل ؛ داریوش با آهنگ بی نظیر فریاد زیر آب که هنوز بعد از سی سال پس از خوندنش این ابهت رو داره
داریوش
و این بود قصه این شب ما.
بالا رفتیم دوغ بود، پایین اومدیم ماست بود ، بلاگ ما ماست خیار بود
جای همه دوستان خالی... همه خواننده ها به بچه های ایران سلام رسوندند و از ته دل آرزو کردند روزی در خاک وطن دوباره بسرایند
به امید اون روز...
27 March 2005
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
0 comments:
Post a Comment