وعده امسال ، فکری تمیز و بدون خال ::
عید نوروز در غربت... همیشه به ما خوش گذشته. مثل همون دورانی که در ایران داشتیم. من همیشه خنده ام میگیره از غرغر آدمهایی که از همه چی شاکی هستند. به همه چی نق میزنند و هرگز راضی نیستند. دود همیشه هست و شلوغی. نه تنها توی ایرانش و بلکه زمان عید کریسمس همه کشورهای دیگه هم درست در اوج خریدها و جشن ها غلغله است.
اما عید ما در این سالها همیشه همراه با عید دیدنی های مکرر و بعضلا از خونه یکی همراه با صاحب خونه به خونه دیگری رفتن بوده. عیدی هاش هم اصولا خسیسی هست. هرگز به پای عیدی های مامانی بابزرگ خودم نمیرسه که تو ایران بهمون میدادند. خوب ما رو مسلما خیلی بیشتر دوست داشتند تا این اهالی ارجمند اینورا !
اما دوران قبل و بعد عید خود را چگونه گذراندید ؟؟
قابل توصیف نیست. بسی خاطره انگیز شده و اونقدر خوشی داشته که گاهی ترس میگیرتم :)) از بس که بعد از هر دوران خوشی چنان حال گیری دنبالش بوده کهدوست ندارم زیاد توی بوق بکنمش .
همه الواتی ها از مسافرت زمستونی به فرانسه و شهر بی نظیر پاریس شروع شد که جانشین سفر به مصر شد و ملاقات با رفیق خوب امیر حسابدار و خوشگذرونی های شب تاصبح اونجا و انرژی ذخیره برای چند وقت.
از وقتی هم که برگشتیم هنوز نفسی چاق نکرده بودیم برای روی قلتک افتادن اوضاع روزمره که بهترین اتفاق ممکنه که میتونست برام بیوفته بالاخره به واقعیت پیوست و من از اون روزها تا به الان در رویا و خوشی و ورج وورجه روزگار رو سپری میکنم.
دورانی که قرار بود با خرخونی طی بشه در گونی رفته و فیتیله اش کشیده شد! و در عوض خاطره بر روی خنده و خنده بر روی اشک و احساسات قلمبه شده همه اش در یک کفه ترازو من رو کلی توپ کرده. اونقده که میتونم 13 بدر امسال بپرم وسط میدون ملت باهام وسطی بازی کنند !؟!!
کلی جشن رفتیم. بزن برقص و چلوندن ! که شبا دیگه با التماس به تخت خواب خودمو میچسبونم. پریشب هم باز امت همیشه در صحنه دانشجوی ایرانی سوئد !! در دیسکویی با تعداد غیر قابل باور بالای 450 نفر در هوای باستویی جنان قری دادند که کلی از چربی هاشون آب شد. بعضی ها هم در میوون سینه های بیرون افتاده دختران و کون کپل چاقالوشون شیرژه ها می زدند!!
امشب هم ا ز ساعت 18 با خیل عظیم ایرانیان که شاید از مرز 10000 نفر هم بگذرد می پیوندیم و در بزرگ ترین کنسرت برای ایرانیان در سوئد جای همه دوستان رو خالی میکنیم. از قبل اخبار جشن امشب بهم رسیده و من کلی دلم رو صابون زدم که خیلی خوش خوشانم بشه !
http://www.biroon.se/1384.html
با ماشین جونم چهارتای میگازیم به سوی رهایی از شر تمامی قرهای گیرکرده و به امید اینکه هرکی رو در تمام این سالها در اینجا شناختیم امشب در گلوبن ملاقات کنیم.
و از قرار معلوم و از زرنگ بودن اینجانب برنامه after party بعد از مراسم کنسرت هم جور شده که بریم یه دور دیگه با شادمهر جونم دست در دست عکس بندازیم و در بقل منصور برای گل روی منا جوووون یه قر بیاییم
آخ که من چقدره پز دادم!! وااااااااااای دلم
خیلی وقت بود ننوشته بودم واسم سخت شده فارسی نوشتن.
عید دیدنی ها بازم بهتون خوش بگذره. آجیل کمتر بخورید.
عیدی به منم بدید ! گناه دارم آخـــــــــــــــــــــــــه
:*
در آخر یادم رفت اینجا ثبت کنم که امسال من به خودم قول سال دادم که در این سال جدید یاد بگیرم دیگه فکر نکنم ! از کمتر شروع میکنم و سعی میکنم به هیچ برسونمش ! یعنی میخوام بالاخونه رو بدم اجاره مرخصی خــــــــــــــــــــــــــــــــــــلاص از شر هرچی آینده نگری و کوفت درد یرقان راحت شم
بیــــــــــــــــــــــــــــخیال داداش !!
26 March 2005
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
0 comments:
Post a Comment