یه شعری دلم میخواست بنویشم..اونی که دیشب نوشته بودم تو کاعذ های معمولی خودم..ولی میبینم که الان اون حس ازم پریده دیگه بی خیالش میشم. فقط چند خط اولش
انگار که هنوز هم وقتی زمان ترکیدن بعض فرا برسه اون هم ازم اجازه ای نمی گیره
شاید می بایست گرسیت..شاید زندگانی جز فریاد نیست............
0 comments:
Post a Comment