قصدم حالا از این حرف..انگار حرف بچگی هامون راست در میاد ..همیشه بزرگ تر ها میگفتند.. شعرای قدیم ییه چیز دیگری بود.. من با اینکه همه تیپ دوست داشتم..از غمگین تا شاد و قر دادنی..ولی دلنشینی آهنگ های قدیمی ها برام یه مفهوم دیگه رو تداعی می کنه.
اینها همه به یه طرف.. یه احساس خیلی جالبی با شنیدن بعضی شعر ها دارم..به خصوص هایده..
نمی دونم شما هم حس میکنید..این شعر ها مثل هایده شنیدنشون توش ماشین وقتی داری به سمت شمال رانندگی میکنی..دستت از پنجره بیرونه..باد روسیت رو انداخته رو شونت..به کوه های پیچ در پیچ نگاه میکنی..به هوای نم دار و بارونی جاده..و اون هوا..
آه شمال..من عاشق شمالم..هیچ جای دنیا شمال ایران نمشیه.. وقتی داری به هایده هم گوش میدی و ......
با اجازه خودم متن شعر رو هم مینویشم..
عشق اگر روز ازل در دل دیوانه نبود
تا ابد زیر فلک ناله مستانه نبود
نرگس سوقی اگه مستی صد جام نداشت
سر هر کوی و گذر اینهمه می خانه نبود
من و جام می و دل نقش تو در باده ناب
خلوتی بود که در آن ره بیگانه نبود
کاش آن تب که تو را سوخت مرا سوخته بود
به فدای تو مگه این دل دیوانه نبود
به فدای تو مگه این دل دیوانه نبود
تو چرا شمع شدی سوختی ای هستی من
آن زماانی که تو را سایه پروانه نبود
من جدا از تو نبودم به خدا در همه عمر
قبله گاه دل من جز تو در این خانه نبود
کاش آن تب که تو را سوخت مرا سوخته بود
به فدای تو مگه این دل دیوانه نبود
به فدای تو مگه این دل دیوانه نبود
به فدای تو مگه این دل دیوانه نبود...
0 comments:
Post a Comment