02 October 2003

H I L I T E

H I L I T E

امشب یهویی هوسی زدیم با چند تا دوستام بریم یه کلوب جدید که باز شده. چهاشنبه شبا قراره واسه دانشجو ها باشه.. مثل گروه ما میمونه
خلاصه تا رفتیم اونجا از واکت" نگهبان دم در" تا مهموندار و همه مهمونا ! ایرانی بودن ! انگار ی اومدی مولن روژ ! "تنها رستوران ایرانی الانای ستکهلم "
خوب بود کلی بعد مدت ها قریدم. کفشام و دیگه در آورده بودم
ولی از همش جالب تر واسم یه آدم بود. دوست پسر دوستم. تا حالا ندیده بودمش. جدید بود. اولین صحنه ! کلیک هاها عجب ! چقده شبیه یکیه ! از نظر ظاهر.. قد و قواره.. هیکل !
خوب اسم ؟ پویا. به به ! اول اسمش هم که یکیه ! داره جالب میشه
صدا ؟ ..هآ هآ
واقعا کف .انگاری ایشون اونجا بود که من یاد یه ایشون دیگه بیوفتم
خلاصه..اینقده محکم دخترش رو چسبیده بود که ؟ِ دیگه من هوایی شدم

بابا کجایی تو ! منم میخوام !! از اون ماچای آبداررررررررررررررررررررررررررر

شب لالا نی نی

new thoughts come to my toughts

0 comments:

Post a Comment