گله ميكرد ز مجنون ليلي
كه شده رابطه مان ايميلي
حيف از ان رابطه انساني
كه چنين شد كه خودت ميداني
عشق وقتي بشود داتكامي
حاصلش نيست بجز ناكامي
نازنين خورده مگر گرگ تو را
برده يا دات نت و دات ارگ تو را
بهرت ايميل زدم پيشترك
جاي سابجكت نوشتم بهدرك
به درك گردل من غمگين است
به درك گر غم من سنگين است
به درك رابطه گر خورده ترك
قطع انهم به جهنم به درك
انقدر دلخور از اين ايميلم
كه به اين رابطه هم بي ميلم
مرگ ليلي نت ومت را ول كن
همه را جاي ok كنسل كن
off كن كامپيوتر را جانم
يار من باش و بببين من انم
اگرت حرفي وپيغمي هست
روي كاغذ بنويسش با دست
نامه يك حالت ديگر دارد
خط تو لطف مكرر دارد
خسته از فونت وز فرمت شده ام
دلخور از گردلي @ شده ام
كرد ريپلاي به ليلي مجنون
كه دلم هست از اين سابجكت خون
باشه فردا تلفن خواهم كرد
هرچه گفتي كه بكن خواهم كرد
زودتر پيش تو خواهم امد
هي مرتب به تو سر خواهم زد
راست گفتي تو عزيزم ليلي
ديگر از من نرسد ايميلي
این بود شعری در وصف حال ما و مجنون ما !
حال این مجنون در کدامین بیابان سر سپر کند خدایانش دانند و بس !
28 October 2003
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
0 comments:
Post a Comment