09 December 2004

:: باز هم تولد

خب دختر جون بایست بگم امیدوارم اول از همه از این سوپرایز تولدی که واست آنلاین و عمومی می خوام درست کنم حرس نخوری >:)تازه الان به لطف ارکات همه واست میان مینویسم مریم جون تووووووووووووولدت مبارک/ اما من که همه نیستم ؛)کلی زحمت پشتش کشیدم! حالا کتاب قصه رو ورق بزن :
سال اول دبیرستان محبوبه دانش یا همون هدف معروف توی خیابون ولی عصر همکلاسی هم می شیم و من مبصر کلاس می بایست فضول همه چی هم باشم.با رفیق جون جونی من هلیا دوست شدی و در نتیجه با من هم دوست میشی ! عجیب غریب بودن کرکترت حسابی واسم جای مخ زدن و روت کار کردن رو باز میکنه ! لامسب الان که نگاه می کنم می بینم همیشه عاشق آدم های غیر عادی بودم !! از بس که خودم آخه همیشه یه مدلی ام ؟؟سال دوم حسابی با هم رفیق شدیم. یادت که نمی ره من واسه خاطر تو همه کلاس رو ترد کردم و جام رو عوض کردم اومدم اون ردیف نیمکت های کنار دیوار شدم بغل دستی تو .. یادته چقده همه حرف میزدند و چقدر حتی مامان خودم بهم گیر داده بود که چرا کنار کشیدم ؟ آره خوب این کار واسه خاطر تو بود تا تورو بیارم توی جمع. فکر میکنم موفق شدم نه ؟

Kelans aval Posted by Hello


بعدش هم کلی نقاط اشتراک فوتبالی یافتیم و استیلی چاک شدیم :)) و من همیشه بایست سر اون پسره(رضا شاهرودی؟؟) توی تیم ملی باهات جر و بحث می کردم. خاطره هامون از سال دوم اونقدر زیاده که جای نوشتنشون اینجا نیست. اما خوبیش میدونی به چیه ؟ که همه یادگاری ها رو هم تو داری و هم من دارم. اون کتاب هندسه عزیز که با انواع و اقسام نقاشی ها تذئینش کرده بودیم و اون دفتر زرد خاطره هامون که توی بدجنس پیش خودت نگهش داشتی و بهم ندادیش . تمام برنامه های پیاده روی توی ولی عصر و کیک خریدنمون و جنگ کیکی سر کلاس .. یادته همه رفیقای همکلاسی چه چپ چپی نگاه می کردنمون وقتی اون روز با کیک بدون هیچ مناسبتی اومدیم سر کلاس ؟ حال داد واقعا یه تصمیم رو توی خیابون گرفتن و بعدش عملیش کردن. از آب بازی ها و مسابقه های والیبالمون که نگم خیلی همیشه دلم با یادشون شاد میشه. تو رو با سارا هم رفیق کردم و خودم دیگه آخرای سال زده بودم تو دنده من می خوام برم برم برم و ناراضی بودنم از شرایط. فکر میکنم واسه همون غرغر هام بود خدا کوبید یکی تو مخم و یهو کشکی کشکی پرتم کرد این ور دنیا.

Mahbobe Danesh, sal 77 Posted by Hello


آخرین روز مدرسه بعد از امتحان تاریخ رو یادته ؟ توی حیاط مدرسه با همه بچه ها و گروهمون عکس یادگاری اینداختیم ؟ سوده که اومده بود مدرسه من رو غافل گیر کنه و چقده توی دفتر مدرسه من جا خوردم و حسابی سوپرایز شدم . بعدش هم من و تو و سوده و سارا رفتیم خونه ما و اونهمه بازی کردیم و ورق و فال گرفتیم آخرش و کلی خندیدیم// عکسش رو هنوز دارم ولی نگذاشتمش که دلم از دیدن خونمون خون گریه نکنه... آخه الان خیلی ساله از اون خونه بچگیم دور شدم

Sal 2 Dabirestan, rooz akhar bad az emtehan tarikh Posted by Hello


بعدش هم تابستون پر از قهر و بچه بازی هامون و اون چند ماه بی خبری که باعث شد وقتی مدرسه سال جدید شروع شد و اسم من توی لیست کلاس خونده بشه اما صدای حاظری ازم بلند نشه ؛ تو دلت بریزه پایین که نکنه واقعا مدرسه ام رو عوض کردم... وای مریم هیچ وقت آرزوی کشکی از خدا نکن... همون فرداش برآوردش میکنه و میندازتت توی هچل...
خلاصه خیلی از همه و تو هم که یکی از دوستای صمیمیم بودی دور شدم و این سخت بود. اون نامه تو واسه اولین بار توی غربت به دستم رسید قشنگ ترین و پرخاطره ترین دست نوشتی بود که از کسی گرفته بودم. تو نمیدونی توی اون غربت و روزهای سخت خوندن نوشته ای از یکی از دوستای صمیمیت که ازش دور افتادی وقتی بهت میگه که چقدر جات خالیه و پشت سرت یه جاده پر از مهر و صفاست دل آدم رو آروم و چشم ها رو از خوشحالی گریون می کنه.آره والا خیلی بد شد اون دو سال آخر رو کنار هم نبودیم . ولی از اون مهم تر اینه که ما هرگز این دوستی رو رها نکردیم.
اولین ایمیلی که برات نوشتم و تو جواب دادی هم یکی از پرمزه ترین میلیون ها ایمیلی که در این همه سال با همه رد و بدل کردم بود.

Yeki az nahmeh at Posted by Hello

تو هم تازه مدت شیش ماهی بود افتاده بودی توی خط اینترنت و چت و شبکه بازی. من که پیشت نبودم ولی یه زمانی که بچه خلفی بودی و واسم از همه چی تعریف میکردی بنده میشستم از این سر دنیا واست حرس می خوردم و میخواستم به راه راست !! هدایتت کنم ! بلکه یه خورده تو کلت مخ بیاد و واسه اون کنکور لعنتیت درس بخونی.
ماجراهای بید هندی و نامه های پی در پی من ماشالا 50 صفحه واست کف زدم ( انگاری بالاخونم عیب داشت ؟؟نه ؟؟ ) خوبه که اون سال بهم نشونش دادی که هنوز داریشون واسم ارزش داشت که حرف های من رو هنوز نگه داشتی.
خلاصه زمان گذشت و تو یه خورده بزرگ شدی به قول خودت هم از این بزرگ شدن بیزار بودی. یه زمانی بازم اقرار میکنم اهلی تر بودی یه دست خطی واسم می فرستادی . اون نامه فرستادن تبدیل به ایمیل دیجیتالی شد و بعدشم که دیگه هیچی به پیچی !!

Bad az 3 sal bargashtam Posted by Hello


اولین بار هم که بعد 3 سال دوری به ایران برگشتم که یادت نمیره چطور غافل گیرت کردم ؟ تو دانشگاه بودی من اومده بودم خونتون پیش مامانت موندم تا بیایی :)) وای که اون صحنه که از در اومدی تو و منو دیدی و جیغ بنفشت همیشه تو ذهنم هست. خیلی خوبه آدم دوستای قدیمیش رو ببینه نه ؟؟این عکس درست همون روزه. موقع رفتن واسم نشستی به نوشتن چند خط و شعر که اینجا می نویسمش.

Khone shuma :D Posted by Hello


dam borj saye maroof  Posted by Hello


یادته چقدر حرف زدیم. چقدر به قول تو من عوض شده بودم. و منم گفتم از این تغیراتم خوشحالم چرا که والا فکر میکردم که درجا زدم ؟ این مهاجرت شانس بزرگی رو توی زندگی به من عطا کرد که بهترین و پر آسایش ترین زندگی در ایران هرگز نمیتونست به پاش برسه. پس همیشه از این اتفاق خوشحالم. اما...

man & Zizigoolo & To Posted by Hello


ماجراهای پارک رو که یادته ؟ ای ول... :))))) اون روز آخر هم که باز تو بودی و هلیا و سارا. و یادته همش میدویدی که وای بایست برم خونه وای مامانم دعوا میکنه ؟ من هم گریه میکردم که چقده بده باز بایست از شما دوستام دور بشم/.. واه واه الان دارم فکر میکنم میبینم همیشه من گریه میکنم موقع خداحافظی... آخه...موقع خداحافظی هم که محکم بغلت کرده بودم یه مزاحمه متلک گفت @ اووووووووووه انگاری داره میره فنرگ :))) که من بودم و بمب انفجار و فحش و کتکی که اون بیچاره خورد :) آخه از کجا میدونست واقعا دارم میرم فرنگ !این خاطره از تابستو 80 هست.

Me & Heli & You Posted by Hello

و از اون روز 3 سال و نیم گذشته. باز هم من ایران اومدم و
باز هم هر بار به دیدارت اومدم. چرا که تو یکی از اون موندگار ها شدی. از اون دوستایی که نمی بایست به دست روزمرگی بسپارمشون. یادمه سر بی توجهی های رفیق رفقا بعد یکی دو سال اول که من خیلی به همه از خودم و اوضاع خبر میدادم ولی در جواب ... یکیش هم تو بودی. من حسابی با این موضوع کنار نمیومدم و اصل دوست داشتن دوستان رو زیر سوال بردم. سر همین شد که یاد گرفتم و تا امروز آویزه گوشم کردم که من هرگز دوستانم رو برای خاطر پاسخ دهی اونها به محبتم دوست ندارم. هیچ وقت علاقه هام شرطی نمی شه و همیشه بر پای قرارداد دوستیم باقی میمونم. و .... واقعا از خودم مغرورم و سربلند.
این هم عکس های این تابستون ! بنده با یه چشم های قیلی ویلی رفته که به دوربین نگاه نمیتونه بکنه ؟ رفیق دبشمون رو هم که ملاقات کردی ؛)) حالا یه سر هم بیا اینجا دیگه همه چی تکمیله !
Me & You & My Blid EyEs ;) Posted by Hello


You & Helia Posted by Hello


مریم کوچولو که شازده کوچولو کتاب فاوریتت هست و رنگ آبی عشق واست. نمی دونم هنوز ماشین گلف دوست داری و آدما رو 9 تا دوست میداری. میدونم که هنوز چند تا تخته کم داری :) و کی قراره مخت کار کنه معلوم نیست. ولی وفات و صفات همیشه واسه من یه دنیا ارزش داره. خیلی خوشحالم هر سال که میام ایران اینقده به بودن دوستت اهمیت میدی که به دیدنم میای و همیشه باهم خوش میگذرونیم. خیلی خوبه آدم توی زمانی که قلبش هنوز صافه یه قولنامه دوستی ببنده و تا آخر عمرش هیچ طوفانی اون قرار رو نشکونه. البته زمان آدم ها رو عوض میکنه . امید وارم تو فکرت !! اونقده مثل بعضی رفقان تغییر نکنه که دیگه ما رو واسه دوستی نپسندی :))
رفیق جونم ؛ میدونی که کلی دوستت میدارم. همیشه واسه خاطره هامون ارزش قائلم و با اینکه این روزها همه خیلی خودشون رو درگیر مسائل روزمره کردند که یه گوشی تلفن رو برداشتن و حالی پرسیدن رو خیلی کار سختی میدونند خوشحالم که ما هنوز از هم با وجود اینهمه سال ( 8 ساله با هم دوستیم تا به امروز ) ارتباط داریم و ...

Betoche Mikham Aks Begiram ! Posted by Hello


حالا برات یه شعر تولد بخونم ؟ یا برات آرزوی سلامتی ؛ شادی و پیروزی که همیشه برای بهترین هام میکنم رو مکتوب کنم.
این نوشته بلاگ تقدیم به مریم عزیزم که میشد یه نامه خصوصی باشه. ولی حالا که ما هم کلی کلاس داریم و واسه خودمون سایت !! داریم چرا نگذارم در این دهکده جهانی این دوستی ثبت بشه. میدونی من و تو همش به اندازه 9 ماه با هم دوست صمیمی سر یک کلاس و بغل دستی بودیم و واقعا با هم می چرخیدیم. ولی از اون نه ماه یه دوستی خیلی طولانی و پا برجا بر روی آجر آجر اعتماد ساخته شد. این واسه خاطر باور به اصلیت آدم هاست. نه کار سختی که نیاز به از خود گذشتی خاصی باشه. خوبه که ادم ها این رو یاد بگیرند. *حالا شب با هم حرف زدیم لطفا من رو خفه نکن !! چشم یه خورده کمتر از خودم تعریف میکنم :) ولی من تعریف هم دارم مگه نه ! بگذار ملت یه خورده از قانون های دوستی در زندگی توی مشق شبشون تمرین کنند. واسشون خوفه.
Ma 3 tofangdar Posted by Hello


مبارک مبارک دمب شوما سه چهارکککککککککککککککککککککککککککککهوررررررررررررا شمع ها رو فوت کن که 100000 ساله شوی
واست میخوام آرزو کنم : یه سال پر از قشنگی ؛ یه سال آبی با 9 تا آب نبات چوبی آرزو میکنم. ( و البته پر از ژولیت بازی *راست میگفتی : نه من ماندنی هستم ؛ نه تو ... آنچه ماندنی است ، ورای من و توست !به امید روزی که باز هم هممون ( همه ما ایرانی های سرتاسر دنیا ) کنار عزیزا و دوستای واقعیمون جمع بشیم و در سختی ها و خوشی ها همیار هم.تا تابستون ...........بعدی
حسابی فدااااااااااااام بشی :)
Inam Meydon Vanak Maroof Posted by Hello

0 comments:

Post a Comment