12 December 2004

:: شب امتحانه ديگه لامسب کارش نمي‌شه کرد اين استعداد رو =)

شبانگاهان، سوسک اومد خونمون
رفت تو وان حموم، من نترسيــــدم
دارام رام رام را را رام دا را را را رام

لباسآمو دراوُردم
حمومَــــم کردم
من نَـــلرزيــــدم
دارام رام رام را را رام دا را را را رام

با دمپايي زدم توي سر سوسکه
اما نمـــــــــــــــــــــــــــــی‌مرد

بهش گفتـــــــم
به چه بال و پري
وه چه خوب مي‌پري
با پري ور بپــــــــري

0 comments:

Post a Comment