www.parsplanet.com
غضنفر شلنگ رو بر ميداره تلويزيون رو خيس ميكنه ميگه مگه نگفتم اينجا فوتبال بازي نكنيد !
يه دستماله با دماغه دعواش ميشه ، دماغه ميگه ديگه بهت جنس نمي دم
غضنفر داشته از توی جزيره آدمخورا رد ميشده، يهو ميبينه آدم خورا محاصرش كردن د بيچاره خيلي ميترسه و با حال زار ميگه : اي خدا بدبخت شدم د يهو يك صدايي از آسمون مياد: ميگه نترس بنده من، هنوز بدبخت نشدي د اون سنگ رو از جلوي پات بردار بكوب به سر رئيس قبيله د غضنفر خوشحال ميشه، سنگ رو ميكوبه تو كلة رئيس قبيله د رئيس قبيله جابهجا ميميره، باقي افراد قبيله شاكي ميشن، نيزه به دست، شروع ميكنن دويدن طرف غضنفر د يهو يك صدايي از آسمون مياد و ميگه : خوب بنده من، حالا ديگه بدبخت شدي
یه روز یه اصفهانیه یه 25 تومنی رو تو دستش هی فشار میداده که دستش عرق میکنه بعد دستش رو باز میکنه به 25 تومنی میگه اگه تا فردا هم گریه کنی خرجت نمیکنم
یکروز یک میخ میره عروسی قر تو کمرش گیر میکنه میشه پیچ
یه روز یه هزارپا می ره خواستگاری مورچه اما مورچه بهش جواب رّد می ده میپرسن چرا جواب رد دادی د میگه کی حوصله شستن هزار جوراب رو داره
غضنفر با خدا قهر ميکنه ، موقع نامه نوشتن، مينوشت بنام بعضي ها
يارو داشته با بچش بازي ميكرده، هي بچه رو پرت ميكرده بالا، تو هوا مي گرفتدشد يه بار بچه رو خيلي ميندازه بالا ، بچه ميفته تو خونه غضنفر ايناد غضنفر هم بچه رو مياره ميگه : ايندفعه آوردم، ولي اگه دفعه ديگه بندازي پارش ميكنم
تو به من گفتي روی قول من حساب کن، گفتي قول من مثل چک ميمونه درسته، ولي من چکهام هميشه برگشت ميخوره
روزي سير و پياز دعواشون مي شه ، سير با عصبانيت به پياز مي گه : حيف که سيرم و گرنه مي خوردمت
يه ياكريم با يه مرغ عشق ازدواج ميكنه بچه اونها ميشه كريم عشقي
يه روز غضنفر به دستشويي ميره در رو كه باز ميكنه پشه ها بلند ميشن غضنفر ميگه خواهش ميكنم خواهش ميكن سر سفره بده بلند نشيد
غضنفر ميشينه تو تاكسي، راننده بهش ميگه: داداش دستت لاي در گير نكنه. غضنفر هم مياد آخر مرام بگذاره، ميگه: داداش سرت لاي در گير نكنه
يک موز به پياز ميگه : خجالت نمي کشي گريه همه را درمي آوری د پياز جواب ميده : خودت را بگو ،پيش همه شلوارت را مي کشي پائين
غضنفر داشته تو اتوبان كرج با سرعت ميرفته , يه دفعه راديو پيام ميگه : رانندگان عزيز كه در لاين تهران به كرج در تردد هستند مواظب باشن يه اتوموبيل در لاين مخالف در حركت است غضنفر همينجور كه داشته فرمونو اينور اونور ميكرده ميگه : لامذهبا يه دونه دوتام نيستن
یک روز غضنفر که پاش شکسته بود برای شفا گرفتن می ره مشهد و با امام رضا درد و دل می کنه که یهو می بینه یک زن میاد و خودش را می بنده به زريح و از امام رضا می خواد که به او بچه بده د غضنفر هول می کنه و تو دلش میگه نکنه منو ول کنه حاجت اینو بده به زنه میگه : خانم بخش زایمان اونطرفتره اینجا بخش ارتوپدیه یه ذره برو اونور
غضنفر ميفته تو گير آدم خورا، آدم خورا ميگيرنش، رئيسشون ميگه: اينو پوستشو ميكنيم باهاش قايق درست ميكنيم د غضنفر هم يه چاقو ور ميداره ميگذاره رو شكمش، ميگه : جلو نيايد وگرنه قايقتونو سوراخ ميكنم
يه روز يه فيل و يه مورچه با هم ازدواج ميکنند د خلاصه يه روز اين دو تا دعواشون ميشه و فيله پاشو بلند ميکنه که مورچه رو له کنه ، مورچه بهش ميگه : حالا اگه به خودم رحم نميکني به اين بچه فيله که توی شکمم هست رحم کن
غضنفر داشته تو لوسآنجلس قدم ميزده، يهو داريوش رو ميبينه، بدو بدو ميره جلو، ميگه سلام آقا داريوش! داريوش ميگه سلام هموطن! غضنفر كف ميكنه، ميگه اوووف ! عجب كيفيتي
يه روز غضنفر داشته کباب درست ميکرده يهو ميبينه يه گربه نزديکش مياد و حسابي دندون تيز کرده به گوشتها!! خلاصه يه فکر حسابي به ذهنش ميرسه و برای اينکه گربه رو دور کنه ميگه: بلاليه بلال شير بلاليه
غضنفر مريض ميشه ميره پيش حكيم باشي دهكده! مي گه حكيم باشي من بدجور دل درد دارم. حكيم معاينه اش مي كنه و ميگه تو نان زياد مصرف مي كني؟ نان لواش مي خوري؟ غضنفر مي گه بله نان تافتون چي نان تافتون هم مي خوري؟ غضنفر مي گه بله نان سنگك چي نان سنگك هم مي خوري؟ باز غضنفر مي گه بله نان باگت چي نان باگت هم مي خوري؟ باز غضنفر مي گه بله نان بربري چي نان بربري هم مي خوري؟ غضنفر مي گه : پس فـــــكر كـــــردي همه اونها را با چي مي خورم؟
بهمن و علی(اصفهانی) سرباز بودن. بهمن ميميره، علی ميره برای خانواده بهمن تلگراف بزنه که بهمن مرده. مسئول تلگرافخونه میگه: هر کلمه هزار تومان، برای تاريخ و امضا هم پول نمیگيريم. علی میگه بنويس: بهمن تير خرداد مرداد
---------------------------------------------
والا ما از اون جوک های ناب ایرونی بلد نیستیم کسی هم این اطراف واسمون جک تعریف نمی کنه ! اگر تکراری بود خودتون واسم جک جدید بنویسید ! بی ناموسی هم خواتید میل کنیید :))
P a r s P l a n e t . C o m
0 comments:
Post a Comment