04 December 2003

:: چرا ؟

دیگر حتی..
خسته ام از این خستـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــگی
کاش قسم می شکستم
و میان تمام ای کاش ها
ای کاش من این نبودم که مستم...

دلم رمیده شد و غافلم من درویش
که آن شکاری سرگشته را چه آمد پیش
چوبید بر سر ایمان خویش می لرزم
که دل بدست کمان ابروئیست کافر کیش
بدان کمر نرسد دست هرگدا حافظ
خزانه ای به کف آورز گنج قارون بیش

0 comments:

Post a Comment